به گزارش ایبنا کتاب «جایگاه انسان در گیتی» [Your place in the universe : understanding our big, messy existence] نوشته پل ام. ساتر [Paul M Sutter] با ترجمه واروژان هارطون منتشر شد.
 
پل ام. ساتر فیزیک‌دانی از دانشگاه ایالتی و یکی از اصلی‌ترین دانشمندان مرکز علمی کاسی COSI است همچنین وی خالق پادکست علمی از یک فضانورد بپرسید است. پابلیشر ویکلی در باره این دانشمند نوشته است: «ساتر جزو دانشمندانی است که ایده‌های پیچیده را با طنز و با شوق و علاقه در مقیاس‌های کوچک و بزرگ بیان می‌کند.»
 
این نویسنده در توضیحی که از کتابش در پیشگفتار کتاب آورده است معتقد است؛ کتاب «جایگاه انسان در گیتی» علاوه بر دیدگاه ما از جهان چگونگی تاثیر جهان بر ما را نیز روایت می‌کند. داستان رابطه ما با آسمان شی  و اینکه چگونه اغلب به اشتباه تصور می‌کنیم جهان بر زندگی روزمره ما تاثیر می‌گذارد. برخی از شما شاید این موضوع را به مثابه انتقاد از یک اعتقاد خاص دینی یا فلسفی و یا دیگر اعتقادات غیرعلمی در نظر بگیرید. هدف این کتاب این نیست که نویسنده بخواهد چیزی را بر مخاطب تحلیل کند.
 
این نویسنده به طور کلی معتقد است علم برای شریک شدن با مردم است پس باید از حالا شروع کرد. بازی علم به منظور ساختن  جهان بهتر نیست هر چند برخی  دانشمندان به دنبال آن هستند. هدف علم در واقع  بهتر کردن درک ما از جهان است و علم خود یک روش و ابزار برای مطالعه جهان طبیعی است و از این ابزار می‌توان در موارد بسیار استفاده کرد.
 
سایت علمی اسپیس درباره این اثر نوشته است: «مشکل اینجاست ما در یک جهان در حال گسترش زندگی می‌کنیم. در هر ثانیه از هر روز، کهکشان‌ها به طور کلی از یکدیگر دورتر می‌شود. اگر ساعت را به عقب بکشید، به سرعت متوجه می‌شوید که در گذشته کهکشان‌ها به هم نزدیک‌تر بودند.»
 
پل ام. ساتر با نگارش این کتاب یک تور گردشگری راه انداخته است نویسنده در این تور گردشگری گیتی که بسیار بزرگ‌تر از  حد تصور است، پرداخته. وی با نشان دادن اینکه جزئی از چنین مکان بزرگ پیچیده و اسرارآمیز هستیم ما را به شگفتی وا می‌دارد. وی با استفاده از قیاس‌ها و زبانی ساده  روح زندگی را به کالبد دانش اخترفیزیک می‌دمد و نشان می‌دهد چگونه ذرات، نیروها و میدان‌ها دست به دست یکدیگر می‌دهند تا بزرگ‌ترین نمایش کیهانی را اجرا کنند.

در جایی دیگر ساتر گفته است؛ یقین دارم بعد از خواندن کتاب به مخاطبان یک عذرخواهی بدهکار خواهم بود. چراکه امکان دارد مخاطبان با خواندن این کتاب آن را به دیوار بکوبند اما باید بگویم هدف من این نبوده است که خوانندگان را آزار دهم تنها می‌خواهم گیتی را نشان دهم و بگویم این داستان کیهان است که توسط ابزارهای تحقیقات علمی  که قدرت ان ها تا به حال اثبات شده است.

این اثر در پانزده فصل  به درک وجود عظیم و آشفته ما از گیتی پرداخته است.

کتاب «جایگاه انسان در گیتی» با ترجمه واروژان هارطون در ۲۵۶ صفحه به قیمت ۳۲ هزار تومان از سوی انتشارات مازیار راهی کتابفروشی‌ها شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...