کتاب «لبخند سعدی» نوشته اسماعیل امینی با نگاهی به غزلیات سعدی و استخراج شگرد‌های طنز در آثار او به همت حوزه هنری استان تهران توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر می‌شود.

به گزارش ایبنا به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری استان تهران، امینی گفت: کتاب «لبخند سعدی» طنز نوشته‌ای از غزلیات
سعدی است. این مجموعه با نگاه و تعمق در غزلیات سعدی و شیوه طنز‌آوری او گردآوری شده است.

وی ادامه داد:
سعدی و شعر او از جنبه‌های مختلف در کتاب‌های گوناگون بررسی شده‌اند. اما با توجه به شهرت سعدی و علاقه‌مندان زیادی که دارد سعی کردم با تعمق در غزلیات او و نشان دادن طنز در آثارش، توجه مخاطبان را به طنز اندیشمندانه جلب کنم تا جامعه ادبی نگاه جدی‌تری به مقوله طنز داشته باشد.

این شاعر با تاکید بر هدف این کتاب که استخراج شگردها و تکنیک‌های طنزآوری
سعدی از غزلیاتش بوده است توضیح داد: این‌ نکته که در روزگار سعدی با توجه به نگاه رندانه او چه مسائلی مدنظرش بوده است همواره توجه‌ام را به خود جلب می‌کرد. در ابتدا فکر نمی‌کردم حجم این کار زیاد شود اما نگاه سعدی نگاهی از جنس طنز است که در ادبیات سعدی زیاد بود و هدف من نیز استخراج این شگردها و تکنیک‌های طنز‌آوری از غزلیات او بود.

وی در پایان درباره طنز در روزگار حاضر گفت: طنز در روزگاه ما «خنده‌آوری» تلقی می‌شود. طنز جدی و متفکرانه در سایه جنس تفننی طنز قرار گرفته است و به دلیل این‌که جایگاه طنز را نمی‌شناسیم حتی صاحبان نقد ادبیات هم این ظرافت طنز را در آثار بزرگان ما ندیده‌اند. در کشور ما اغلب از طنز به عنوان مضمونی فکاهی و خنده‌دار یاد می‌شود و همین امر لزوم شناخت طنز اندیشمندانه را دوچندان می‌کند.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...