زنان مقتدر دربار پارس | ایبنا


کتاب «زنان هخامنشی» [Women in ancient Persia] نوشته ماریا بروسیوس [Maria Brosius] با ترجمه هایده مشایخ از سوی انتشارات هرمس منتشر شده است. در این کتاب سعی بر این بوده است که درباره مساله زنان درباری و غیردرباری بر اساس منابع خاور نزدیک باستان و همچین منابع یونانی بحث شود. این کار به نویسنده امکان داده تا در میزان صحت تاریخی نظر نویسندگان یونانی درباره زنان هخامنشی تجدید نظر کنند. این تجدید نظر زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که مورخان جدید تاریخ باستان تمایل داشته‌اند با نظر نویسندگان یونان باستان درباره «زنان ایرانی» موافق باشند.

خلاصه کتاب زنان هخامنشی» [Women in ancient Persia] نوشته ماریا بروسیوس [Maria Brosius]

نویسنده در این کتاب با استفاده از منابع ایرانی در زمان هخامنشی نظیر لوح‌ها و کتیبه‌های تخت جمشید و منابع بابلی نوین، بر آن است تا اهمیت و نقش سیاسی و اقتصادی زنان را در نخستین شاهنشاهی ایرانی پارسی (۳۳۱ ۵۵۹ ق.م) به تصویر بکشد. «القاب بانوان درباری»، «ازدواج‌های سلطنتی»، «زنان درباری و دربار هخامنشی» و «زنان و اقتصاد ایران هخامنشی» عناوین اصلی کتاب هستند. نویسنده با این سخن که زنان ایرانی عملکرد خودسرانه‌ای در سیاست داشته‌اند موافق نیست. او سلسله مراتبی بین زنان اشراف و زنان درباری قائل می‌شود که در رأس آن مادر شاه و همسر شاه قرار داشته‌اند. زنان درباری از موقعیتی برخوردار بودند که به آنها امکان می‌داد با صدور فرمان به مأموران خود، استفاده از مهر خود و استخدام کارمندان اداری برای اجرای کارهایشان اختیار تام محصول املاکشان را داشته باشند. این زنان همچنین مراکز تولید نیروی کار متعلق به خود را داشتند. مدارک بابلی حاکی از آن است که زنان نجبا نیز اقدامات اقتصادی مشابهی انجام می‌دادند.

هایده مشایخ می‌گوید: کتاب زنان هخامنشی ترجمه فارسی از متونی است که به موضوعی صرفاً تخصصی پرداخته است و با آنکه در نظر اول زبان آن روان و قابل فهم است اما در عمل استفاده از آن مستلزم برخورداری از آگاهی‌های مقدماتی و اشراف بر موضوعات مرتبط با آن است. به‌ویژه که کتاب در اصل رساله دکترای مؤلف بوده و از زیر نگاه سختگیر و جستجوگر استادان و متخصصان این رشته گذشته، تنقیح، تصحیح و تلطیف شده است به همین دلیل ترجمه آن به زبان فارسی هم کاری آسان نیست و مستلزم آشنایی نسبی با دانش‌های گوناگون و اشراف بر بسیاری کتاب‌هاست که در این زمینه به نگارش در آمده است و مترجم از مراجعه مکرر به آنها بی نیاز نمی‌تواند بود. عنوان کتاب نیز که به انگلیسی زنان ایران باستان است، به فارسی زنان هخامنشی ترجمه شد چون مطلب مربوط به سال‌های امپراتوری هخامنشی است.

زنانی که مدام مشغول توطئه چینی‌اند
این کتاب از نگرش‌های یونانی نسبت به زنان خاندان شاهی دربار هخامنشی (۳۳۱ - ۵۵۹ ق. م.) سخن دارد و نیز بر آن است که با بررسی شواهد الواح باروی تخت جمشید و متون بابلی جدید به موقعیت زنان شاهی و غیر درباری از دیدگاه منابع خاور نزدیک بپردازد. درک ما از موقعیت زنان در دربار هخامنشی بیشتر متکی است بر اطلاعاتی که از هرودوت و مورخان بعدی یونانی به دست می‌آوریم و اینها عمدتاً منحصر است به اشارات پراکنده‌ای در باب اعمالی که به زنانی چند از اندرون شاهی پارس نسبت داده‌اند. این شواهد با همه قلت به تعمیم‌هایی درباره زنان درباری انجامیده است که در زیر پوست مغزی ندارند سطحی‌اند و جوهری ندارند.

داستان‌هایی که در یادها ماندند و سرانجام به متون مکتوب راه یافتند، آن‌هایی بودند که به‌ویژه جنجالی بودند مانند داستان‌هایی که رفتار غریب زنان درباری را توصیف می‌کردند. بخشی از این توجه به امور جنجالی انگیزه سیاسی داشت یعنی برخاسته از مناسبات خصمانه یونان و پارس بود. علت دیگر آن تضاد رفتار زنان درباری پارس و زنان یونانی بود و میگلیانو، ۱۹۸۴: ۶۹) عامل سومی نیز در انتخاب داستان‌ها نقش داشته است به داستان‌هایی مربوط به زنان درباری پارس اغلب ساختاری داده می‌شد که در قالب تاریخ‌نگاری و روایت بگنجند و نقش خاصی را هم در داستان به زنان می‌دادند. بسیار شگفت‌انگیز است که در بیشتر این داستان‌ها این زنان ستمکار و خشن و کینه توزند. مدام مشغول توطئه چینی‌اند و مسبب اصلی قیام‌ها و شورش‌ها هستند.

مورخان یونانی زنان هخامنشی زنان درباری نظیر آتوسا آمستریس و پریساتیس را ملکه‌های قدرتمندی وصف کرده‌اند که نفوذ قابل ملاحظه‌ای در پادشاه داشتند همان شمار زنان حرم شاهنشاه که به گفته هراکلیدوس کیمه‌ای قطعات پراکنده مورخان یونانی و به گفته دیو دور سیس ۳۶۰ تن بودند خود گواهی بود بر روش زندگی ولنگارانه شاهد بر نقش مسلط زنان در دربار پارس که دال بر زن منشی شاه و انحطاط او به شمار می‌آمد.

نگاه نویسندگان یونانی به زنان پارسی
آیا زنان پارسی واقعاً این طور عمل می‌کردند یا این صرفاً نقشی است که نویسندگان یونانی به آنها نسبت داده‌اند؟ بدون شک مسئله در این است که نویسندگان یونانی درباره دربار پارس به طور اعم، و فعالیت‌های زنان خانه شاهی به طور اخص صرفاً آگاهی محدودی داشتند. بنابراین قضاوت آنها درباره رفتار زنان پارسی تا اندازه‌ای متکی بر نحوه نگاه یونانیان به زنان در جامعه خودشان بود. اصول اخلاقی، ضمنی که زیر بنای جامعه یونانیان بود، ماه از آن شد که یونانیان به جایی برسند که درکی از جامعه و به‌خصوص درباریان را طبقات اشراف در ایران آن زمان به دست آورند و برای ما باقی بگذارند.

بی‌شک در عهد باستان هم نوعی شیفتگی نسبت به زنان پارسی وجود داشته که در قرن چهارم پیش از میلاد بیشتر شده است؛ در این قرن نویسندگان متون فلسفی و تاریخی از زنان درباری پارسی ذکری اگر شده حتی به اشارت به میان آورده‌اند. ولی اطلاعاتی که حفظ شده مانند تمام نوشته‌های تاریخی دستچینی بیش نیست. در این مورد داستان‌هایی انتخاب شده‌اند که بسیار جنجالی بوده‌اند و به‌خوبی در یک متن روایی بخصوص جای می‌گرفتند و عقیده‌ای را که یونانیان معاصر آنها از پیش درباره زندگی در دربار پارس داشتند تأیید می‌کرده‌اند هنگامی که لازم می‌آید کردارها، فعالیت‌ها، آداب و رسوم و رفتار فرهنگ‌های بیگانه ارزیابی شوند بیشتر آنها با معیارهای فرهنگی خود مقایسه و بر این اساس قضاوت می‌شوند بنابراین یونانیان به هیچ روی قادر نبوده‌اند زندگی در دربار پارس را به گونه‌ای بیطرفانه و عاری از پیشداوری ثبت کنند؛ اظهار نظرهای آنها درباره زنان درباری پارسی نشان‌دهنده آن چیزی بود که فکر می‌کردند به رفتار زنان درباری ماننده است. یونانیان درباره رفتار مجاز یا رفتار اجتماعی مقبول زنان در جامعه پارس بر اساس معیارهای رفتار مقبول یونانیان داوری می‌کردند نه با توجه به چارچوب فرهنگ پارسی.

زنان هویت تاریخی فردی خود را از دست می‌دهند
مورخان تاریخ باستان که تنها به منابع یونانی استناد می‌کنند، در تلاش برای درک جامعه پارسی با مانع دیگری روبه‌رو می‌شوند نه تنها شناسایی پیشداوری فرهنگی که به این منابع مکتوب راه پیدا کرده بسیار اهمیت دارد، بلکه لازم است این نکته را دریابیم که چون داستانی برای روایت برگزیده می‌شد تابع اصول روایت کلی‌تر قرار می‌گرفت در چنین بافتی زنان معمولاً هویت تاریخی فردی خود را از دست می‌دهند و تبدیل به شخصیت‌های ادبی می‌شوند که پروراندن داستان مستلزم دادن خصوصیاتی به آن‌هاست که منحصراً قابل اطلاق به زنان پارسی نیست بلکه به ویژگی‌های مشخصه جنس مؤنث به طور عام بدل می‌شود: ابراز احساسات مبالغه‌آمیز یا کارهای افراطی هم به زنان پارسی و هم به زنان یونانی نسبت داده می‌شود. به همین دلیل، به هنگام بحث درباره مدارک یونانی مربوط به زنان پارسی به سه عامل باید توجه کرد: الف- نوع داستان‌هایی که گزیده شده است؛ ب- تلقی یونانیان از رفتار مقبول زنان و نقش آنها در جامعه و ج- نقش ادبی توصیف زنان درباری پارسی در وقایع‌نگاری یونانی.

زنان هخامنشی» با ترجمه هایده مشایخ

در میان مورخان تاریخ باستان گرایشی کلی به پذیرش بی قید و شرط دیدگاه یونانیان درباره زنان درباری پارسی وجود داشته است. این امر نشان‌دهنده ترجیح گسترده‌تر تاریخ سیاسی یونان بر تاریخ پادشاهی پارس است. این تضاد هنگامی بارزتر می‌شود که مورخان تاریخ باستان درباره تاریخ دوره یونانگرایی (هلنیستی) پس از فتح شاهنشاهی پارس به دست اسکندر سوم (کبیر) بحث می‌کنند قضاوت پژوهشگران مدرن هم از این نظر که فرض را بر قابل اعتماد بودن منابع یونانی می‌گذارند به داوری وقایع‌نگاران باستان شباهت بسیار دارد فقط هر چه زمان می‌گذرد مقیاس پیشداوری وسیع‌تر می‌شود تا جایی که تضاد بین فرهنگ‌های یونانی و پارسی تضاد بین جهان غرب و خار نزدیک تلقی می‌شود.

سابقه بحث امروزی درباره زنان درباری پارسی به آخر قرن نوزدهم و پیدا شدن الواح بابلی نوین از خزانه نبشته‌های موراشو برمی‌گردد که فعالیت‌های اقتصادی ملکه‌های پارسی را ثبت کرده بود. در سال ۱۹۰۴، برونو میستر تشخیص داد که نام پروشاتو که در الواح موراشو آمده بود، ممکن است نام همسر داریوش دوم باشد که در منابع یونانی پریساتیس ذکر شده است. الواح موراشو آشکار کرد که این زن خود درباری را اداره می‌کرده است که شامل قاضیان و اشراف خدمتگزار بوده است. این شواهد دیگر دنبال نشد. میستر درباره شأن یک شاه بانو در دوره هخامنشی نتیجه‌گیری نکرد و مشاهداتش سبب نشد که او یا حتی پژوهشگران بعدی در تصویر پریساتیس که تنها بر اساس شواهد به دست آمده از منابع یونانی ساخته و پرداخته شده بود تجدید نظر کنند. شواهد یونانی و بابلی در ذهن مورخان جدا از هم باقی ماندند. به نظر میسنر، این بانو هنوز همسر عالی مقام داریوش «حرامزاده» (لقب داریوش دوم در منابع یونانی) بود که پادشاهی را به کلی در اختیار خود گرفته بود. جی. میلر در بحث درباره پریساتیس حرفی از این به میان نمی‌آورد که میسنر او را با پروشاتو در منابع بابلی یکی دانسته و تنها به مدارک یونانی اشاره می‌کند که در آن‌ها املاک او در سوریه و ماد ثبت شده است. او نیز فکر می‌کند که پریساتیس «به‌رغم پادشاه به ستمگری وحشیانه روی آورد» و به خصوص پس از مرگ پسرش کورش کهین از کسانی که می‌پنداشت در مرگ پسرش گناهکار بوده‌اند یا مرده او را پایمال کرده بودند، انتقامی بسیار وحشتناک گرفت.

‌جایگاه زنان درباری و غیر درباری در دوران هخامنشی
از این تحقیق درباره جایگاه زنان درباری و غیر درباری ایران در دوران هخامنشی بر مبنای منابع یونانی و منابع خاور نزدیک چه نتایجی می‌توان گرفت؟ از بررسی مجدد مدارک یونانی چه چیزی عاید شده و الواح باروی تخت جمشید تا چه حد درک ما را از زنان هخامنشی ارتقا بخشیده است؟ دانش جدیدی که به دست آورده‌ایم تا چه حد نظر محققان جدید را درباره آنها تغییر می‌دهد؟

نویسنده القاب و عناوین گوناگون را برای زنان درباری و غیر درباری متعلق به نیروی کار سرزمین پارس و نواحی پیرامون آن به اثبات رسانده است. لقب‌های به کار رفته برای زنان درباری را نسبت آنان با شاه تعیین می‌کرده است. این رسم در منابع بابلی نوین و آشوری نوین ذکر شده و در پادشاهی‌های خاور نزدیک پیش از آن نیز رایج بوده است. در حالی که چنین القابی برای آن دسته از زنان درباری که از خویشان بلافصل خانواده شاه بودند ممکن است نشانه تداوم یک رسم سلطنتی باشد، باید تشخیص دهیم که در مقام و موقعیت زنان درباری در پادشاهی‌های مختلف خاور نزدیک باستان تفاوت‌هایی وجود داشته است. این تفاوت‌ها در انواع کارهایی که این زنان می‌توانستند انجام دهند منعکس می‌شده است.

شیوه‌های بابلی نوین برای خطاب به زنان درباری، مانند اشت شری و مَرَت شَری برای اعضای خاندان سلطنتی هخامنشی نیز به کار می‌رفته است و صورت‌های معادل اینها در متون الواح باروی تخت جمشید شناسایی شده است. اسم ایرتی در متن الواح باروی تخت جمشید همسران اعضای دربار، همسران نجیب‌زادگان و همسران غیر درباری را مشخص می‌کرده است. امکان دارد شکل تغییر یافته سونکی ایرتیری مشخص‌کننده همسر شاه باشد و اصطلاح سونکی امری برای اشاره به مادر شاه به کار می‌رفته است و قابل قیاس با اصطلاح اومی شری بابلی نوین است. باید بر این نکته تأکید شود که تا کنون هیچ مدرک مکتوبی مبنی بر استفاده از این لقب‌ها برای مادر یا همسر شاه در عیلام در دست نداریم ولی استفاده از لقب سونکی پکری تأییدی قوی برای این نظریات است. اگر فرض را بر این قرار دهیم که ساختار دربار هخامنشی مبتنی بر رسم‌های شناخته شده دربار بابل نوین (و احتمالاً عیلام نوین) بوده است و این رسم‌ها شامل تلفیق القاب و مقام‌های رسمی بوده است. این نظریات موجه‌تر بوده است.

بانوی درباری نشان‌دهنده مقام سیاسی
منابع یونانی استفاده پارسیان را از القاب برای خطاب به زنان درباری نشان می‌دهند. مدارک فراوان حاکی از آن است که آن دسته از نویسندگان یونانی که درباره پارس مطلب می‌نوشتند اصطلاحات «مادر شاه» و «زن شاه» و زنان درباری / زنان غیر عقدی شاه را برای زنانی به کار می‌بردند که بیشتر از منسوبان شاهنشاه پارس بوده‌اند. اصطلاح عیلامی دُ کشیش به عنوان یک لقب کلی و جمع آن دُکشیشبه به معنی شاهزاده خانم‌ها ظاهراً برای زنان درباری از قبیل همسر شاه خواهر شاه و دختران شاه به کار می‌رفته است. این عنوان شاید معادل کلمه یونانی (بازیلیا) باشد که نویسندگان یونانی بعدی برای اشاره به همسران و دختران شاهان سلوکی به کار می‌بردند.

همچنین برای ملکه‌های فرمانروا، مانند آمستریس نیز به کار می رفته است. تنها مورد اشاره به صورت بانوکا، ممکن است اشاره به لقب یک زن درباری باشد، ولی نوشته‌های پارسی میانه که این لقب در آنها درج شده است، نشان داده‌اند که این لقب تنها برای یک زن به کار نرفته بلکه فقط به صورت جمع و برای اشاره به دختران پادشاه استفاده شده است. شا اِکالی که در اسناد بابلی نوین به کار رفته است احتمالاً اشاره به همسر پادشاه پارس بوده است. هیچ مدرکی پیدا نشده است که نشان دهد نام یونانی بازیلیا به معنی شاه بانو، هنگام اطلاق به یک بانوی درباری نشان‌دهنده مقام سیاسی مخصوص «ملکه» بوده است. این نام بدون هیچ تمایزی برای خطاب به مادر شاه یا همسر شاه یا ملکه فرمانروا به کار می‌رفته است.

‌آیا زنان هخامنشی نام مخصوصی اختیار می‌کردند؟
بحث درباره لقب باید نام شخصی زنان درباری را نیز در بربگیرد. پژوهش‌های قبلی حاکی از آن است که پادشاهان هخامنشی نام شاهانه اختیار می‌کردند، ولی تاکنون به این حقیقت که زنان هخامنشی نیز نام مخصوصی اختیار می‌کردند، یا اینکه آیا این نام‌ها پس از به سلطنت رسیدن پدر اختیار می‌شد یا نامگذاری هنگام تولد صورت می‌گرفت توجه کمی مبذول شده است. در دو مورد بسته به اینکه ازدواج‌های کمبوجیه اول و کورش دوم را دارای صحت تاریخی بدانیم یا نه، نتیجه‌گیری فرق می‌کند. این واقعیت که ماندانه و آمیتیس به عنوان نام‌های دختران داریوش اول ثبت شده‌اند حاکی از آن است که از نام‌های همسران شاهان قبلی گرفته شده‌اند. نام رودگونه که بر دختری که ادعا می‌شد دختر داریوش اول است داده شده بود نیز نام دختر اردشیر دوم بود. سایر نام‌های مورد علاقه عبارت بودند از آتوسا آمستریس و آمیتیس. نام‌های آتوسا و آمستریس برای دختران اردشیر دوم به کار می‌رفت؛ و یکی از دختران اخسائریس هم آمستریس نام داشت. پریساتیس به عنوان نام دختر اردشیر سوم ذکر شده است. واضح است که این شیوه استفاده از نام‌ها صرفاً اتفاقی نبوده است. نام‌ها به یادبود اعضای قبلی خانواده اختیار می‌شد و بی شک دلایل سیاسی نیز وجود داشته است.

این نام‌ها شاید نام‌های رسمی زنان درباری بوده و نام اصلی آنها چیز دیگری بوده است. پس باید توجه داشته باشیم که آیا آریان به‌درستی دختر داریوش سوم را بر سینه نامیده در حالی که سایر نویسندگان از وی با نام استاتیرا یاد می‌کنند شاید بر سینه نام اولیه او بوده و استاتیرا نام اختیاری وی. یک نمونه احتمالی دیگر از نامگذاری مجدد زنان درباری نام‌های گذاشته شده بر دختر ارته بازوس است که با بطلمیوس ازدواج کرده بود. طبق نوشته آریان وی ارته کامه خوانده می‌شد. نام وی در یومنس اثر پلوتارک ایه مه ذکر شده است. گفته‌اند که ارته کامه نام اولیه و اپه مه نام رسمی او بوده است. شواهد موجود در متون الواح با روی تخت جمشید به ما امکان می‌دهد که ایرد به مه را یکی از اعضای خاندان سلطنتی بدانیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...