«باغ صخره ها» عنوان اثری به قلم نیکوس کازانتزاكیس نویسنده یونانی است که توسط سیما وزیرنیا به فارسی برگردانده شده است. " باغ صخره ها " در حال حاضر در مرحله ویرایش قرار دارد، این رمان شرح دیدار نویسنده از چین و ژاپن در حوالی سالهای 1930 است و اثری فلسفی - ادبی با درونمایه عرفانی است که از مباحث عاطفی نیز برخوردار است. 

همچنین این پژوهشگر، نظریه ای در باب واژه گزینی با عنوان " نظریه واژه گزینی مفهومی " را توسط فرهنگستان زبان و ادب فارسی در دست چاپ دارد، وزیرنیا در حوزه واژه گزینی مفهومی اصول و قواعد را در این کتاب صورت بندی کرده است.

آخرین اثر منتشر شده از این نویسنده و پژوهشگر، پژوهشی علمی با عنوان " زبان فارسی معیار در متن آموزشی "  است  که تدوین آن سه سال به طول انجامیده  و در30 جلد توسط سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به چاپ رسیده است. بنا بر گزارش مهر این اثر، برنده رتبه اول بین پژوهشها در حوزه علوم انسانی در سال 84-83  شده است، این پژوهشگر در نظر دارد مختصری از این اثر را در کتابی مجزا منتشر کند.

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...