«کاربرد علوم عصب‌شناسی در مدیریت تحول سازمانی»  [Neuroscience for organizational change : an evidence-based practical guide to managing change]  نوشته هیلاری اسکارلت [Hilary Scarlett] با ترجمه شهاب جنابی منتشر شده است.

«کاربرد علوم عصب‌شناسی در مدیریت تحول سازمانی»  [Neuroscience for organizational change : an evidence-based practical guide to managing change]  نوشته هیلاری اسکارلت [Hilary Scarlett]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب با عنوان فرعی «راهنمای عملی مبتنی بر شواهد علمی برای مدیریت تحول» با مقدمه محمدسعید جبل‌عاملی در ۳۷۶ صفحه با قیمت ۱۰۰ هزار تومان در انتشارات سروش عرضه شده است.

آشنایی با علوم عصب‌شناسی، حقایقی درباره مغز، چرا مغز ما علاقمند به تغییرات سازمانی نیست؟، به نمایش گذاشتن بهترین عملکرد خود در فرایند تحول، مغز اجتماعی ما: نقش رهبران و مدیران، مدیریت هیجانات در فرایند تحول، تصمیم‌گیری و سوگیری، ارتباطات، مشارکت و داستان‌پردازی، برنامه‌ریزی برای تحول با در نظرگرفتن عملکرد مغز، تغییر رفتار، برنامه‌ریزی روز کاری برای بیشینه‌سازی بهره‌وری و به کارگیری علوم عصب‌شناسی در سازمان‌ها فصل‌های این کتاب را تشکیل می‌دهند.

در بخشی از مقدمه مترجم می‌خوانیم: در حال حاضر، کشور ما در موقعیت بسیار مهم و حساسی قرار دارد. از یک‌سو، ظرفیت‌ها و فرصت‌های عظیم طبیعی و انسانی موجود در کشور این نوید را می‌دهد که با شناسایی و استفاده صحیح از آن‌ها، می‌توان بر بسیاری از مسائل موجود در کشور فائق آمد و پیشرفت موردنظر برای دستیابی به آرمان‌های والای انقلاب اسلامی و ایجاد بستر سعادتمندی آحاد انسان‌ها را فراهم کرد و به سوی تحقق تمدن نوین اسلامی، شتابان به پیش‌رفت؛ از سوی دیگر، وجود مسائل و چالش‌های ساختاری و مدیریتی در برخی از حوزه‌ها، برای ذی‌نفعان مربوطه به‌ویژه مردم عزیز کشورمان، مشکلات زیادی را به وجود آورده است و حتی معیشت عده‌ای از آن‌ها را نیز تحت تأثیر قرار داده که رفع سریع آن‌ها، جزو ضروری‌ترین اقدامات اولیه برای دستیابی به آرمان‌های متعالی مذکور است. شرایط فوق، ضرورت ایجاد تحول در کشور در گام دوم انقلاب را بیش از هر زمان دیگری نمایان می‌کند چراکه با ایجاد تحول، می‌توان ظرفیت‌ها و فرصت‌های عظیم موجود در کشور را بیش از پیش به کار گرفت و ضمن مرتفع کردن مسائل موجود، در جهت پیشرفت و تعالی حرکت کرد.

او در مقدمه خود با اشاره به این‌که برای ایجاد تحول، نظریه‌ها، روش‌ها، رویکردها و مدل‌های متنوعی در ادبیات موضوع ارائه شده و علوم عصب‌شناسی یکی از این روش‌ها است، نوشته است: هیلاری اسکارلت در کتابی که با عنوان «کابرد علوم عصب‌شناسی در مدیریت تحول سازمانی»، تدوین و ویرایش دوم آن را در سال ۲۰۱۹ میلادی منتشر کرده، به بررسی کاربرهای عملی علوم عصب‌شناسی در فرآیند ایجاد تحول سازمانی پرداخته که ترجمه آن، در کتاب حاضر ارائه شده است. در این کتاب، ابتدا معرفی اجمالی و بسیار ساده‌ای از علم عصب‌شناسی ارائه شده است و خوانندگانی که آشنایی قبلی با علم مذکور را ندارند، به راحتی می‌توانند آشنایی اولیه‌ای با مفاهیم مقدماتی آن پیدا کنند، سپس با اتکا بر یافته‌های علوم عصب‌شناسی، نکات کاربردی‌ای را برای برنامه‌ریزی و ایجاد تحول در سازمان‌ها داشته باشد.

یکی از ویژگی‌های مهم این کتاب این است که به جای تمرکز بر جزئیات علم عصب‌شناسی، با زبانی ساده به بیان کاربردهای عملی آن در مدیرت تحول سازمانی پرداخته است و این ویژگی، امکان استفاده از محتوای آن توسط مدیران و برنامه‌ریزان تحول سازمانی را بیش از پیش فراهم کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...