«دفترچه خاطرات فراموشی» و «ظلم، جهل و برزخیان زمین»، دو اثر محمد قائد، پس از سال‌ها به بار دیگر به‌چاپ رسیده‌اند، مجموعه مقالاتی که هنوز هم تازه و خواندنی هستند.

تجدید چاپ دفترچه خاطرات فراموشی قائد

به گزارش کتاب نیوز ایرنا، انتشارات طرح نو از انتشار دو اثر محبوب از محمد قائد خبر داده است، دفترچه خاطرات فراموشی که آخرین بار در سال ۱۳۸۴ به چاپ رسیده بود و کتاب ظلم، جهل و برزخیان زمین که چاپ اول و دوم آن در سال ۱۳۸۹ منتشر شد. این دو اثر برای مقاله‌نویسان و جستارنویسان، ارزشمند به شمار می‌آید و از سوی دیدگاه‌های محمد قائد با وجود گذر سال‌ها، هنوز تازه و خواندنی است.

«دفترچه خاطرات فراموشی» شامل ۱۴ مقاله از محمد قائد است که به چهار بخش کلی تقسیم شده. در بخش نخست، تامل در چند مفهوم و تعریف، درباره معنای نوستالژی، اسنوبیسم و آینده ادبیات فارسی مقالاتی آمده است. در فصل دوم، چشم‌اندازهای اجتماعی، دو مقاله با عنوان فرزانگان و بقال‌ها و دگردیسی یک آرمان، نوشته است. در فصل سوم که نگاه به گفتار و نوشتار و رفتار نام دارد و بلندترین فصل کتاب است، ۸ مقاله گرد هم آمده که درباره مفاهیم مهم ادبیات و نیز نگاه اخلاقی به شهرت، سانسور و مطالبی از این دست آمده است. در فصل چهارم که بخش پایانی است، مقاله‌ای با عنوان آن سوی آستانه درباره احمد شاملو، آورده شده است.

این کتاب مشاهداتی است در تضاد میان پاره‌ای احساس‌ها، گفتارها و رفتارها که ریشه در فکرهای ناهمگن دارند: از جمله، در نگاه به گذشته و دریغ خوردن بر روزگار از دست‌رفته؛ در ارزش‌گذاری بر آثار هنری بر پایه معیارهای ذاتاً متفاوت با یکدیگر؛ در توجه به مسائل زنده‌ اجتماعی از نظرگاهی نامربوط به شرایط موجود؛ در تشویق ارتقای طبقاتی در عین بی‌اعتمادی به کسانی که توانسته‌اند از نردبان ترقی بالا بروند؛ و در ستایش پر شورِ درگذشتگانی که کمتر کسی اطمینان دارد جایشان در صدر بهشت باشد.
دفترچه خاطرات فراموشی، در ۳۶۷ صفحه توسط انتشارات طرح نو، به چاپ رسیده است.

«ظلم جهل و برزخیان زمین نجوا و فریادها در برخورد فرهنگ‌ها» دارای یک مقدمه و هفت فصل است که فصل هفتم به فرود و اختتام کتاب اختصاص یافته است. مقدمه این کتاب گفتگوی فرهنگ‌ها: طرح بحث، فصل اول‏ سودائیانِ عالَمِ پندار، فصل دوم‏ خشونت و جنگ به ‏عنوان ابزار گفتگوی فرهنگ‌ها، فصل سوم برخورد فرهنگ‌های شفاهی و مکتوب در آثار پروفسور، شیخ و شهید، فصل چهارم سقوط از متعالی به مبتذل در رویاروییِ فرهنگ‌ها، فصل پنجم‏ اصلاحات دینی به ‏عنوان مبحثی درون ‏فرهنگی و فصل ششم سه روزی که ایران را همچنان تکان میدهد: خرده‌فرهنگ‌ها و تولید اسطوره، نام دارند.
قائد در معرفی این کتاب نوشته است: در هنگامه چالش فرهنگ دینی خاورمیانه و شمال آفریقا به مغرب زمین - که اصطلاحا برخورد تمدن ها خوانده می شود - به یک جنبه کمتر توجه شده: طیف رنگ های مادون قرمز تا ماوراء بنفش در هر فرهنگ، و خصومت خرده فرهنگ ها که گاه آشتی ناپذیرتر از برخورد فرهنگ های دو ملت به نظر می رسد. یک خرده فرهنگ ایران عمیقا خاورمیانه ای و صحرایی است، در حالی که بخشی دیگر از همین جامعه خود را ذاتا، و نه تنها از نظر گرایش سیاسی، در حوزه فرهنگ اقوام اروپایی نژاد می داند.

بدگمانی، بددلی، ناسازگاری و درگیری لایه های خرده فرهنگی، در نبردی محلی و درونی، موضوع مشاهدات این کتاب است. چنین نبردهایی سبب گرفتاری‌های بین المللی و تا حد زیادی تعیین کننده نتیجه کشمکش‌های ایران با قدرت‌های خارجی است. خرده فرهنگ‌های سرزمینی که امروزه ایران نام دارد همواره شکست از مهاجم خارجی را به سازش در میان خود ترجیح داده اند. اولی مرثیه‌ای است عظیم، دومی حقارتی است غیر قابل تصور.
ظلم جهل و برزخیان زمین، در ۴۰۰ صفحه توسط انتشارات طرحی نو منتشر شده است.

تجدید چاپ دفترچه خاطرات فراموشی محمد قائد

محمد قائد شرفی (م. قائد)، روزنامه‌نگار، نویسنده، مترجم، ویراستار و متفکر ایرانی در ۱۳۲۹ در شهر شیراز به دنیا آمد. در سال ۱۳۴۸، قائد برای تحصیل در رشته‌ روانشناسیِ دانشگاه شیراز پذیرفته شد. به سبب علاقه‌ شخصی‌اش به روانشناسی، در این حوزه بیش از یک دانشجو مطالعه می‌کرد و خیلی زود همکاری با مجلات مختلفی چون آیندگان، رودکی و نامه‌ پژوهشکده، و نوشتن مقالات روانشناسی و جامعه‌شناسی را آغاز کرد.
در سال ۱۳۵۵ عضوِ هیئت تحریریه روزنامه آیندگان شد و سردبیری و ویراستاری صفحه‌ فرهنگ این نشریه را برعهده گرفت. این همکاری با توقیف روزنامه آیندگان در هفده مرداد ۱۳۵۸، قطع شد و محمد قائد مدتی را در زندان به حبس گذراند. قائد در آبان‌ ماه همان سال، به دعوتِ شاملو، همکاری با کتاب جمعه را آغاز کرد و در این مجله مقاله‌هایی به همان سبک مجله‌ آیندگان می‌نوشت، مقالاتی درباره‌ مسائل روزِ اجتماعی، روانشناسی و سیاست. مقالات او در این نشریه، با نام مستعار «م.مراد» در اول مجله چاپ می‌شد و به نوعی سرمقاله‌ کتاب جمعه به حساب می‌آمد. پس از آن نیز وی نوشتن مقاله و ترجمه برای دیگر نشریات را ادامه داد.

قائد، پیش از ورود به دانشگاه، در کلاس‌های انجمن ایران و آمریکا و انجمن ایران و انگلیس که در شیراز بودند، شروع به آموختن زبان انگلیسی کرده بود. در این انجمن‌ها انگلیسی محاوره و روزمره و نیز ادبیات کلاسیک و شعر و نمایشنامه‌ی انگلیسی تدریس می‌شد. پشتکار و علاقه‌ی قائد او را به یکی از بهترین زبان‌آموزان تبدیل کرده بود. به این ترتیب قائد بعد از سال‌ها آموزش زبان انگلیسی، چنان تسلطی پیدا کرده بود که به ترجمه‌ی مقالات خارجی و چاپ آن‌ها دست زد. اولین تجربه‌ ترجمه‌اش در مطبوعات و در سال ۱۳۴۷ بود. این مقاله، مطلبی درباره‌ بیلی وایلدر بود که در مجله‌ ستاره سینما به چاپ رسید.
پس از متوقف شدن انتشار کتاب جمعه، قائد ابتدا به عنوان ویراستار و مترجم در اخبارنیوز مشغول به کار شد. او در این نشریه به ترجمه‌ مقالات و اخبار فارسی به زبان انگلیسی می‌پرداخت. در نیمه‌ سال ۱۳۶۵، از این مترجم برای ترجمه و نوشتن مطالبِ بخش انگلیسی ماهنامه‌ صنعت حمل و نقل و مجله فیلم دعوت به همکاری شد. همچنین او در طول این همکاری فیلم‌نامه‌های ایرانی متعددی چون سکوت و گبه را به انگلیسی ترجمه کرد.

دهه‌ هفتاد، سال‌هایی بود که محمد قائد شناخته‌تر شده و از آثار او استقبال بیشتری شده بود. همکاری او با نشریات، تا نوشتن مقاله برای ماهنامه‌ زمان و نیز جامعه‌ سالم، گسترده شد. محمد قائد در این دهه شروع به ترجمه‌ کتاب کرد. ترجمه‌ کتاب‌های ظهور و سقوط قدرت‌های بزرگ، در سال ۱۳۷۰، نخستین مسلمانان اروپا، در سال ۱۳۷۲، ایدئولوژی‌های سیاسی (۱۳۷۵)، تام پین (۱۳۷۶) و رنج و التیام (۱۳۷۷) از جمله ترجمه‌های او در این دهه است.
محمد قائد در همین دهه، کتاب عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست (۱۳۷۷) را می‌نویسد؛ کتاب جامعی که به وجوه مختلف شخصیت میرزاده عشقی پرداخته است.
محمد قائد در کنار این فعالیت‌ها، در اوسط دهه‌ هفتاد تصمیم می‌گیرد تا مجله‌ فرهنگی- آموزشی لوح را، به تنهایی بنویسد و منتشر کند. شماره‌ نخست این مجله در تیر ماه ۱۳۷۷ منتشر شد. اما پنج سال بعد به دلیل مسائل مالی، پانزدهمین و آخرین شماره‌ی لوح در مهر ماه ۱۳۸۲ به چاپ رسید. قائد پس از آن و تا اکنون، مطالب و مقالات خود را در وب‌سایت شخصی‌اش انتشار داده است و آثار بسیاری را نیز منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...