«اگر فقط بیشتر کار کنم... اگر بیشتر سعی کنم... اگر دختر خوبی باشم... اگر آن مدرک را بگیرم... اگر آن را لباس بپوشم ... اگر با آن ماشین رانندگی کنم... اگر...اگر...اگر...آن وقت کارم درست است.» این جملات منتقد درونی (صدای درونی) یک زن است هر چند اگر هر مردی آن را بخواند هم می‌تواند به تفاوت‌هایی بین کش‌مکش‌های او و زنان در زندگی‌اش پی ببرد. بخشی از کتاب «ژرفای زن بودن»  (The heroines journey) نوشته مورین مورداک [Maureen Murdock]، که به جست‌وجوی زن برای کسب کمال می‌پردازد.

ژرفای زن بودن  (The heroines journey) مورین مورداک [Maureen Murdock]

یکی از برجسته‌ترین نقاط قوت کتاب، پیش‌گام بودن آن در عرصه‌ای است که کمتر کسی جرات نزدیک شدن به آن را داشته است: معنا و مفهوم زنانگی و خواسته‌های زنان. مورین مورداک حدود 20 سال پیش به یکی از پیچیده‌ترین ابعاد انسان (بعد زنانه) پرداخت و با بهره‌گیری از تئوری روان‌شناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ به این پرسش پاسخ داد که چرا زنان موفق با وجود موفقیت‌های اجتماعی فراوان احساس رضایت نمی‌کنند؟

مورداک معتقد است، زنانگی سفر بر روی آب‌های بی‌نقشه است. ولی نکته قابل تامل این است که او با استفاده از تجربیاتش به عنوان یک مادر، هنرمند، درمانگر و همچنین استفاده از اسطوره‌ها یا افسانه‌ها، خواننده را به سفر قهرمانانه می‌برد. برای این سفر مکان و زمان خاصی تعریف نشده است ولی به ما نشان می‌دهد که چگونه زنان می‌توانند بخش‌های گم‌شده یا شکسته خود را به دست آورند.

زن باید شهامت روبرو شدن با تاریکی خود را داشته باشد. زنان از طریق تمرین مراقبه، نقاشی، ورزش، شعر، بازی، رابطه و... این فضاهای تاریک درون خود را روشن می‌سازند و التیام بخش جراحت‌های عمیق طبیعت‌شان در سطوح مختلف شخصی، فرهنگی و معنوی خواهند بود.

این کتاب بر روان‌شناسی «زن بودن» تمرکز دارد این‌که چگونه زنان می‌توانند مسیری برای شناخت درونی خود پیدا کنند. او در این سفر، زنانی را که اغلب نقش زنانه‌ را در جامعه کم ارزش یا نادیده می‌گیرند راهنمایی می‌کند.

زنان سال‌هاست نقش خود را فراموش کرده‌اند و سعی می‌کنند منش مردانه داشته باشند. نویسنده پیروی این راه و روش را به چالش می‌کشد و به عنوان نمونه شرح می‌دهد اگر زنان وارد تجارت یا صنعت می‌شوند به این معنا نیست که زنانگی خود را نفی کنند و راه و رسم مردانه در پیش بگیرند بلکه با وجود این‌که آن‌ها در جامعه موفقیت‌های بی‌شماری بدست آورده‌اند ولی سیاست حاکم بر جوامع این است که بعضی مناصب یا رویدادها مردانه هستند و یا قوانین آن توسط مردان تعریف شده‌اند و زنان باید بی‌چون و چرا آن را قبول کنند. شاید این چالشی‌ست که زنان را به بازگشت به اصل خود ترغیب می‌کند.

در ادامه مباحث کتاب، زنان را برای برگشت به زنانگی تشویق و راهنمایی می‌کند و می‌گوید چطور شکاف بین مادر و دختر را بهبود ببخشند، بت‌سازی پدر را کنار بگذارند و البته یک تعادل شاد بین دو طرف زنانه و مردانه بودن پیدا‌ کنند.

با خواندن این کتاب حتی اگر نویسنده را نشناسید به علاقه وافر او به حوزه زنان و زنانه زیستن پی خواهید برد. این کتاب را چندین بار می‌شود خواند حتی اگر این سفر قهرمانانه را گذرانده باشید.

مورین مورداک متولد سال 1945 در آمریکاست. او روانکاو خانواده، عکاس و استاد دانشگاه است و در کشورهای مختلف تدریس می‌کند. مورداک با آثار معروفش از جمله همین کتاب «ژرفای زن بودن»، «دختر بابا» و دیگر آثارش به عنوان نویسنده‌ای بین‌المللی شناخته می‌شود. اغلب کتاب‌ها او در حوزه زنان و براساس تئوری‌های روان‌شناسی تحلیلی پروفسور یونگ است. مورداک در کتاب‌هایش به شکلی کاملا موثر و کاربردی مواردی را را برای برطرف کردن حس نارضایتی در زنان و حرکت به سمت زنانه زیستن و لذت بردن از زندگی زنانه را به تصویر می‌کشد.

کتاب «ژرفای زن بودن» نوشته مورین مورداک با ترجمه سیمین موحد در 10 فصل توسط انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...