یادداشتی در تجلیل از حاج قاسم سلیمانی

«وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

مردی با بالهای شهادت به ملاء اعلی عروج کرد که زمین، سنگینی قدمهایش را بر گرده خود می فهمید و آسمان به سایه‌اش بر سر او می بالید. او اقیانوسی عمیق و کتوم بود که علیرغم غرائب نهفته در اعماق، بر ساحل نگاهش امواجی نرم و آرام داشت. او کوهی استوار و شامخ‌ بود که هیچ طوفانی توان لرزاندش را نداشت.

سردار قاسم سلیمانی مصداق تمام و کمال مردی و مردانگی و تعیّن مجاهد فی سبیل الله در عصر ما بود. شخصیتی منحصر به فرد که مشابه و نظیر نداشت و قرنها بود که مادر گیتی کسی چون او را به بشریت اهدا نکرده بود. وجودش چنان از عظمت خدا لبریز بود که هرچه جز او را کم و کوچک می دید. ترس را نمی شناخت و با خستگی و نومیدی بیگانه بود. پرداختن به کارهای بزرگ، هیچگاه از توجهش نسبت به امور کوچک نمی کاست.

او با دستهای اعجازگرش، عقل و عشق را به هم پیوند زده بود و با نگاه آسمانی اش مهر و رقّت و عطوفت را با اقتدار و سلحشوری و صلابت آشتی داده بود. عشق به حضرت محمد مصطفی و علی مرتضی و اهل بیت عصمت و طهارت، مهر و عاطفه وجودش را به همه ابنای بشر تعمیم داده بود.

سینه آسمانی او صندوقچه اسراری بود که جز خودش هیچ کس از عهده حمل آن برنمی آمد. او کسی بود که در معرفت و سلوک غبطه عارفان و سالکان را برمی انگیخت و در هوش و کیاست و فراست، رشک برجسته ترین طراحان و سیاستمداران جهان و در شجاعت و رشادت، حیرت بی باک ترین دلیران و جنگاوران.

او مردانه می جنگید تا ریشه وحشت و ترور را در جهان بخشکاند و صلح و آرامش ماندگار را برای بشر به ارمغان بیاورد. نه تنها ملت ایران که دنیای تشیع و جهان اسلام، به هر چه از امنیت و آرامش و عزت رسیده اند، الی الابد وامدار مجاهدتهای بی‌بدیل اویند.

خداوند درجات عالی اش را متعالی گرداند و شفاعت او را در حق درماندگان و زمینگیرانی چون ما بپذیرد.

طوبی له و حسن مأب»
...

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...