از پزشک پیر روستا دعوت به مداخله می‌شود تا آبروی زنی جوان را که عاشقش، هنگام شب، در خانه او مرده است نجات بخشد... من و شوهرم در تمام مدتی که پدر بیمار بود مجبور بودیم که روی زمین بخوابیم. حالا که تشریفات میت تمام شده است، ما به خود اجازه داده‌ایم که تختمان را دوباره صاحب شویم... زَنَک تا می‌تواند او را می‌دوشد، چون پزشکها و وکیلها از او حمایت می‌کنند... نقاش پیری از عیاشی جوانی خود تعریف می‌کند

دوشیزه فیفی | گی دو موپاسان
دوشیزه فیفی
[Mademoiselle Fifi]. مجموعه داستانهای کوتاهی از گی دو موپاسان (1) (1850-1893)، نویسنده فرانسوی، که در 1882 انتشار یافت. چندین داستان با هم گرد آمده که تا اندازه‌ای نابرابرند،‌ برخی دارای قدرتی تمام و بعضی بی‌پرده‌اند؛ مانند «ماروکا»‌(2)، «کنده هیزم»، «تختخواب»، «بیداری» و «سخنان عاشقانه». در همین سطح، ولی از نظر سبک و ظرافت تحلیل جالب توجه‌تر، باید از چند داستان یاد کنیم: یکی «زنگار» ماجرای دلپذیر ازدواج پیرمردی اشراف‌زاده که شکارچی بزرگی است؛ و نیز داستان «ماجرای پاریسی» که زن جانی شهرستانی را نشان می‌دهد که دلش می‌خواهد زندگی بزرگان پاریس را بشناسد و با یک مرد نامی عالم ادب، که از زشتی و نفرت‌انگیزی چیزی کم ندارد، فرار می‌کند. داستان «دوشیزه فیفی» که نامش را به اثر داده است، توصیفی است از جنگ سال 1870 که چندان چیزی به افتخار نویسنده نمی‌افزاید. «خانم باتیست» (3) سرگذشت زنی را ترسیم می‌کند که قربانی حادثه ناگواری می‌شود و دستخوش شیطنت اطرافیان می‌گردد، و کارش به نومیدی و مرگ می‌کشد: متأسفانه این موضوع بکر خیلی به اجمال تعریف شده است. پنج حکایت قدر این مجموعه را بالا می‌برد: سبک موپاسان تمام گزندگی خود را، از ایجاز فوق‌العاده در بیان فاجعه گرفته تا قدرت تشخیص امور خنده‌دار، که نشانه‌های نبوغ اوست، در این داستانها به رخ می‌کشد. این داستانها عبارتند از:‌ «حیله»، «شام عید نوئل»، «سوار بر اسب»، «دو یار» و «دزد».

«حیله» از پزشک پیر روستایی سخن می‌گوید که دعوت به مداخله می‌شود تا آبروی زنی جوان را که عاشقش، هنگام شب، در خانه او مرده است نجات بخشد. «شام عید نوئل» داستانی است که محل وقوع ماجرای آن یکی از روستاهای نورماندی است؛ موپاسان همه استادی خود را در آن نشان داده است. در یک شب یخبندان نوئل، همان پزشک به وسیله خانواده کشیش فورئل(4) فراخوانده می‌شود. او پیرمرد نود و شش ساله‌ای است که صبح همان روز مرده است. وقتی که او می‌رسد همه اهل خانه سر میز شام نشسته‌اند. چون می‌خواهد مرده را ببیند؛ با ناراحتی آنها مواجه می‌شود. سرانجام روی میز را برمی‌دارند. زیر آن، بنا بر رسم نورماندی ها، صندوق بزرگی است که پیرمرد بینوا در آن آرمیده است. دختر برای عذرخواهی اشک‌ریزان توضیح می‌دهد که چون در خانه تنها یک تخت داریم، من و شوهرم در تمام مدتی که پدر بیمار بود مجبور بودیم که روی زمین بخوابیم. حالا که تشریفات میت تمام شده است، ما به خود اجازه داده‌ایم که تختمان را دوباره صاحب شویم. و اما داستان موسوم به «سوار بر اسب» زندگی بسیار ناگوار خانواده‌ای آبرومند را حکایت می‌کند که بر اثر حادثه‌ای عجیب بیچاره‌ شده‌اند. هکتور دوگریبلن (5)، کارمند ساده دولت، روزی انعام غیرمنتظره‌ای دریافت می‌کند. به مبارکی این پیشامد فرخنده، تصمیم می‌گیرد خانواده را برای گردش به صحرا ببرد: زن و بچه را توی یک درشکه می‌نشاند و خود سوار بر یک اسب کرایه‌ای بدرقه‌شان می‌کند. دیگر از این خوشتر نمی‌شود گذراند. ولی در بازگشت، اسب رَم می‌کند و زنی را زخمی می‌کند. گو اینکه زن چندان آسیبی نمی‌بیند، ولی هکتور ساده‌لوح همانجا قول می‌دهد که هرچه خرج درمانش بشود بپردازد. بی‌احتیاطی خانه برانداز! در واقع زَنَک تا می‌تواند او را می‌دوشد، چون پزشکها و وکیلها از او حمایت می‌کنند. خلاصه چیزی نمی‌ماند که این حادثه خانواده هکتور بینوا را پاک خانه‌خراب کند.

در «دو یار» ما با ماجرای دو فروشنده ساده و کوچک، هنگام محاصره پاریس آشنا می‌شویم که جانشان را روی صید ماهی می‌گذارند؛ بس که ماهیگیری با قلاب را دوست دارند. «دزد» را که شاهکار هزل می‌دانند: نقاش پیری از عیاشی جوانی خود تعریف می‌کند؛ شبی، با یکی از همکاران، به کارگاه سوریول (6)، دوستشان دعوت می‌شود. پس از میگساری مفرط، ‌خیال می‌کنند که از دوروبرشان صدایی می‌شنوند. لباسهای کهنه اونیفورم ناپلئونی می‌پوشند و به شکلی مضحک و غیرعادی مسلح می‌شوند، و بی‌درنگ به گشت می‌پردازند که کشفی کنند. عاقبت پیرمرد ولگردی را دستگیر می‌کنند و بی‌درنگ مشغول محاکمه‌اش می‌شوند و حکم قتلش را صادر می‌کنند. ولی چون در اجرای حکم با اشکالاتی مواجه می‌شوند، به این نتیجه می‌رسند که او را در جشن کوچک خود شریک کنند. سحرگاه دزد، به رغم اعتراضهای سه دوست ما که در هرحال دیگر نمی‌توانند خود را به ترک او قانع سازند، از آنها اجازه مرخصی می‌گیرد.

جهانگیر افکاری. فرهنگ آثار. سروش

1.Guy de Maupassant 2.Marroca 3.Madame Baptiste
4.Fournel 5.Hector de Gribelin 6.Sorieu

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...