Loading
مردم از سوار و پیاده، کاسه آب به طرفش می‌گرفتند. او انگشت در آب می‌زد و شفابخشی می‌کرد... همه چیزش ادا و ظاهرسازی است و اشکش اشک تمساح و فقط به حفظ قدرت خود اهتمام دارد و حاضر است برای نگهداری از آن آدم‌ها را بکشد... دربار او پر از جاسوس بود... اعلی حضرت من سرکیسم شوهر ملک خانم؛ عاجزانه التماس می‌کنم دستور بفرمایید بیاید. ملک خانم بیاید خانه ...
ماموریت عیسی ساختن دوازده مجسمه است در قصر ملک‌التجار... سنگتراش و مجسمه‌ساز بیست‌ساله که به جرم علاقه به دختر ملک‌التجار تبعید می‌شود... بعدها نامِ «یزدان» را برای خود انتخاب می‌کند و بعد به اقتضای زمان «داوود» می‌شود، کهن‌الگویی است که نمی‌میرد، بلکه انگار در قالب دیگران حلول می‌کند... زبان دختر را سردمداران حکومتی بریده‌اند ...
رمان به نظر من جعل است. جعل تاریخ، جعل زمان و... شما در رمان به کمک جعل است که یک دنیای متفاوت می‌سازید... پدرم اگرچه نمازش را همیشه به‌جا می‌آورد و حتی نماز شب هم می‌خواند، اما هیچ‌گاه پیشانی‌اش پینه نبست!... پاورقی‌خوان قهاری می‌شود. امیرعشیری، منوچهر مطیعی، ارونقی کرمانی... بهرام صادقی را اصلا قبول ندارد و می‌گوید که اصفهانی‌ها او را به ناحق برکشیده‌اند. به نویسندگی آل‌احمد اعتقادی ندارد و او را یک مقاله‌نویس سیاسی می‌داند ...
در رمان «سگ‌های تاریکی» که به مدت دوازده سیزده سال است که توسط ممیزی ارشاد به اسارت گرفته شده است؛ تاثیر یک معلم شهری در جامعه روستایی نموده شده است... قصد من تنها نوشتن دیده‌هایم بود. اصلا به فکر موفقیت کتابم نبودم... در تهران «باند»ی پشت سر نویسنده یا شاعر قرار می‌گیرد که او را به جلو هل می‌دهد. عکس روی جلد و مصاحبه‌ها ...
پدر و پسر با انگلیسی‌ها دست در یك كاسه داشته‌اند!... مجبورند چاقوی كندی را كه می‌خواهند با آن سر میرزا را ببرند، تیز كنند... یا یكی مثل صادق‌ ریش كه ادعای مبارزه دارد چگونه در دود و دم و آب‌شنگولی غرق است؟ ... شاید پروین دوستم ندارد و تمام آن سه ‌سال خودم را گول زدم و با خیالش خوش بودم... پیرمرد نگران پسر چریك است، اما پسر به این نگرانی وقعی نمی‌گذارد و راه خودش را می‌رود. ...
امروز بعدازظهر بابا توی هواپیمایی بود که سقوط کرد. توبی نمی‌خوای بشنوی چی شد؟... یک خانواده در حال فروپاشی است... دلخوری‌ها همه درونی است. کسی رازهای خود را بروز نمی‌دهد... رادیوی بزرگ وجدان ناخودآگاه مردمانی است که خود ذاتا پلیدند. حال وقتی شرح غیبت‌ها، حسودی‌ها، کینه‌توزی‌ها را از زبان شیی به نام رادیو می‌شنوند از خود بی‌خود می‌شوند. ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...