برآیند تمام تجربیات فونتانه | آرمان ملی
 

«هدف از این رمان تنها به تصویرکشیدن یا توصیف اموری نیست که هر روز در زندگی ما رخ می‌دهد یا ممکن است رخ دهند؛ از نظر من هدف رمان به سیاق کنکاشی نقادانه در یک زندگی، جامعه یا بستری اجتماعی است که دقیقا تصاویری تحریف‌نشده از همان زندگی هستند که ما داریم» (تئودور فونتانه)

تئودور فونتانه نویسنده قرن 19 آلمان براساس این نظرگاه، رمان‌های خود از جمله «بی‌بازگشت» [Unwiederbringlich یا Irretrievable یا no way back] را خلق کرده است. رمان‌نویسی که معتقد است اثر هنری تاثیرگذار طی تاریخ، اثری است که بتواند از جزیی‌ترین مسائل اخلاقی انسانی زمانه خود استفاده کند و شخصیت و فضاهای روایی خود را از بطن ارتباطات و حقایق موجود بیافریند. فونتانه از واقعی‌ترین عناصر طبیعی همچون فردریسبورگ قلعه‌ای مربوط به عهد رنسانس، گل‌گشت هرمیتاژ، مارستراند نقاش دانمارکی قرن 19 و... بهره می‌برد و به هر یک در جایگاه خود نقش می‌بخشد.

تئودور فونتانه بی‌بازگشت [Unwiederbringlich یا Irretrievable یا no way back]

«بی‌بازگشت» از مهم‌ترین آثار فونتانه است؛ آنطور که اریک هلر منتقد ادبی آن را موفق‌ترین اثر فونتانه به لحاظ ظرافت هنری می‌داند و فیلیپ لوپیت منتقد و نویسنده آمریکایی آن را برآیند تمام تجربیات فونتانه در سرایش اشعار غنایی، سفرنامه‌نویس، تاریخ‌نگاری و ریویو‌نویسی برمی‌شمرد و می‌نویسد: «من شخصا بی‌بازگشت را در میان آثار فونتانه بیشتر می‌پسندم؛ زیرا اثری جذاب و سرشار از لطایف و ظرایف و تحلیل‌های درونی و برونی است.»

«بی‌بازگشت» اثری چندوجهی است. فونتانه در «بی‌بازگشت» به وجوه مختلف روابط انسانی توجه دارد و سعی‌اش بر آن است تا از مناظر متعدد روایی در این روابط کنکاش کند و بدون دخالت نظری و ورود شخصی به‌عنوان نویسنده، تنها آن چیزی را که در واقعیت شخصیت‌ها وجود دارد نمایش دهد. از این منظر نیز فونتانه را نویسنده کاملا رئالیست دانسته‌اند.

«هالک» و «کریستین» زوجی‌اند که به‌رغم گذشت چندین سال از زندگی مشترکشان و داشتن چند فرزند، در پی خوشبختی و موفقیت‌های بیشتر هستند. اما به لحاظ روابط درونی انسانی نسبت به یکدیگر انگیزه و کششی را که می‌بایست داشته باشند تا حدود بسیاری از دست داده‌اند. هرچند که در ظاهر قصد نشان‌دادن این مساله را ندارند ولی نویسنده با نمایش نحوه رفتار و کنش و واکنش‌هایی که میان این زوج در حال وقوع است به سردی‌گراییدن این رابطه را به خواننده نشان می‌دهد.

وجه دیگر این اثر فونتانه، نشان‌دادن نسبت قدرت و روابط عاطفی انسان‌ها است. در همین راستا هالک با توجه به نسبت و روابط نزدیکی که با عناصر قدرت سیاسی حاکم بر سرزمین خود و به‌ویژه شخص «شاه‌دخت» دارد، در تقابل با کریستین، از رفتار و منشی اشرافی برخوردار است و همین امر به مرور موجب بیرون‌زدگی تضادها میان این دو می‌شود. تاجایی‌که وقتی طی دعوتی از سوی «شاه‌دخت»، هالک مجبور به سفر و ترک خانواده برای مدتی نسبتا بلند می‌شود، آشکار گشتن سردی و روابط و تناقض‌ها میان او و همسرش بیش از پیش نمود پیدا می‌کند. این مساله را می‌توان از طریق در جریان قرارگرفتن یا بازخوانی نامه‌هایی که در طول سفر میانشان ردوبدل می‌شود، دقیق‌تر متوجه شد.

فونتانه در «بی‌بازگشت» به موازات تجزیه و تحلیل روابط روانی شخصیت‌های رمانش، وضعیت و شرایط سیاسی تاریخی زمانه خود را نیز به تصویر می‌کشاند و در این مسیر با اتکا به تفکر و پشتوانه نظری رئالیستی خود به خوبی می‌تواند فضای منازعات و ارتباطات سیاسی جغرافیایی تاریخی زمانه‌اش را در بستر روایت طرح کند. شاید از همین منظر است که بسیاری منتقدان ادبیات آلمانی، آثار او و به‌ویژه «بی‌بازگشت» را یکی از ویژه‌ترین نمونه‌های ادبیات رئالیستی ادبیات آلمان در قرن 19 می‌دانند. آنطور که گوردن گریج منتقد ادبی او را بزرگ‌ترین رمان‌نوس آلمانی پیش از توماس مان برمی‌شمرد، به‌طوری که می‌توان او را در شمار نویسنده‌های مکتب رئالیسم قرن نوزدهم اروپا و در کنار نویسنده‌هایی چون استاندال، اونوره دو بالزاک، ایوان تورگنیف، جین آستین، گوستاو فلوبر و امیل زولا قرار داد.

ساختار روایی رمان «بی‌بازگشت» در همان مسیر طبیعی ادبیات کلاسیک آلمان و شاید کلیت اروپا در قرن 19 است. ساختار روایی کُند، توصیفی و گاه با جزییاتی که پیشبرد رمان را برای خواننده امروزی تا حدودی سخت خواهد کرد، اما آنچه بیش از هرچیز می‌بایست دقت و توجه مخاطب را به خود جلب کند استفاده از امکاناتی چون نامه‌نگاری یا توصیف نقاشی‌ها و یا نگاره‌های ادوار مختلف از سوی شخصیت‌های این اثر است؛ استفاده از چنین امکاناتی شاید در قیاس با تجربه‌های نوشتاری در حوزه ادبیات داستانی زمان نگارش «بی‌بازگشت» قابل توجه باشد.

از دیگر امکاناتی که فونتانه هوشمندانه از آن در خلق اثرش سود می‌برد طنز هوشمندانه و زیرپوستی در لایه‌هایی از روایت است؛ طنزی که علاوه بر گریززدن از فضای خشک و سخت روایی رمان، نشانگر ابعادی از افکار و روحیات شخصیت‌های مهم اثر است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...