ناپدید شدن یک زن | الف


«پیه‌رو کیارا» [Piero Chiara] در میان منتقدان ادبیِ هم‌دوره‌ی خود، همواره به‌عنوان نویسنده‌ای جنجال‌برانگیز شناخته شده است. نویسنده‌ای که تجارب پرشور سال‌های استقرار فاشیسم، جنگ جهانی دوم و دوران پساجنگ در ایتالیا را به صراحت در آثارش منعکس کرده است. کیارا طی سال‌های جنگ جهانی دوم و با فشار حکومت فاشیستی موسولینی، وادار به ترک کشورش و مهاجرت به سوئیس شد. دوری از وطن ابتدا طبع شعر را در او برانگیخت و سپس الهاماتی در زمینه‌ی داستان‌نویسی به او بخشید. «پنجشنبه‌های خانم جولیا» [I giovedi della signora Giulia] اولین و معروف‌ترین رمان اوست؛ کتابی که بعدها دستمایه‌ی اقتباس نمایشنامه و فیلمنامه‌ای از روی آن شد و همین‌طور سریالی تلویزیونی که مخاطبان ایتالیایی بسیاری را مجذوب خود کرد. پیرو کیارا طبع خود را در بازیگری و کارگردانی نیز آزموده است.

پنجشنبه‌های خانم جولیا [I giovedi della signora Giulia] پیه‌رو کیارا [Piero Chiara]

رمان پلیسیِ «پنجشنبه‌های خانم جولیا» روایت‌گر داستان ناپدیدشدن زنی به نام جولیاست. جولیا طبق روالی هفتگی، سه سال تمام با قطار به دیدار دختر پانزده ساله‌اش در میلان می‌رفته است. در یکی از همین پنجشنبه‌ها او گم می‌شود و به قتل می‌رسد. همسر او یک وکیل ارشد دادگستری است. کارآگاهی که بررسی این پرونده جنایی را به عهده می‌گیرد، دکتر شانکالپره نام دارد که در ایتالیایی به معنای خرگوشِ لنگ است که نشان از طبع طناز کیارا در نگاه به سیستم قضایی ایتالیا دارد. شانکالپره در عین تیزهوشی و جامع‌نگری که برای کندوکاو ِجنایات به خرج می‌دهد، ناچار است به سختی و با زحمت بسیار از هزارتوی نظام اداری بیمار ایتالیا عبور کند. او در بسیاری از نقاط این هزارتو با موانع فراوانی متوقف می‌شود و پس از تقلای نفس‌گیر در هر مرحله از این فرآیند به راه خود ادامه می‌دهد. پرونده‌ی خانم جولیا از چند جهت گرفتار پیچیدگی‌هایی‌ست که هوش و توانمندی و پشتکار کارآگاه شانکالپره را به چالش می‌گیرد.

یکی از مسائلی که به پیچیدگی این پرونده دامن می‌زند ساختار پیچیده‌ی رابطه‌ای است که جولیا و همسرش، وکیل ازنگرینی با هم داشته‌اند. فاصله‌ی سنی زیاد آنها، موقعیت اجتماعی وکیل، افسردگی و در عین حال ماجراجویی جولیا و رفتاری که هر یک از آن‌ها با دختر نوجوان‌شان داشته‌اند، از جمله ویژگی‌های این رابطه‌ی پرفراز و نشیب است. مرگ جولیا زنجیره‌ای از روابط پنهان او با دیگران را روشن می‌کند که بر تنش‌ها و به دنبال آن بر تلاش‌های همسرش برای حفظ موقعیت و حیثیت حرفه‌ای خود می‌افزاید. او به تعدادی از این آدم‌ها نامه‌هایی می‌نویسد تا روال دخالت آنها در پرونده‌ی زنش را تغییر بدهد: «منهای سخن‌آوریِ اهالیِ جنوب، در هر صورت، ازنگرینی در دادگاه کیفری، جایی که در حقیقت بارها در محاکمه‌های بزرگ مهم، خودی نشان داده بود و ابراز وجود کرده بود، یک وکیل عالی بود؛ کارآمدترین. اینکه چرا در شهرستان به سر می‌برد فقط به سبب علاقه‌اش به آرامش بود و به علت نوعی کاهلی آقامنشانه که یکی از بارزترین جنبه‌های شخصیتش بود.»

بخش دیگری از مسائل بغرنج پرونده به موقعیت زمانی آن مربوط است. اتفاقات رمان در اواسط دهه‌ی پنجاه میلادی رخ می‌دهد. زمانی که نظام قضایی ایتالیا همچنان در حال بازسازی خود بعد از گذشت یک دهه از فروپاشی فاشیسم است. کیارا که خود نیز در مقام وکیل دعاوی سال‌ها در این نظام فعالیت کرده، از زیر و بم آن کاملا آگاه است. می‌داند آن را چه‌طور آسیب‌شناسی کند و نقصان‌های آن را چه‌طور به نمایش بگذارد. به‌گونه‌ای شاید آنچه او در این رمان جنایی به تصویر می‌کشد، شرح حالی از آنچه که او طی سال‌ها کار در ارگان‌های مرتبط با کشف جنایات تجربه کرده است. او در این داستان نامی مستقیم از شهری که جنایت در آن رخ داده نمی‌آورد. تنها مشخص می‌شود که ماجرا در یکی از توابع لومباردی اتفاق افتاده است.

ماهیت هزارتوی پرونده باعث می‌شود بارها اتفاقاتی طی کشف ماجرا بیفتد و مسیر بررسی وقایع شکل دیگرگونه‌ای بیابد. کارآگاه شانکالپره و وکیل ازنگرینی در این راه طولانی مدام در توازی، تداخل و تنافر نسبت به هم قرار می‌گیرند. در بخش‌هایی از پرونده هر دو برای هم کارشکنی و سنگ‌اندازی می‌کنند و در مقاطعی دیگر در کنار هم قرار می‌گیرند. تیزهوشی و دقت نظر هر دوی آنها کار را سخت‌تر می‌کند. همان‌گونه که چیزی از زیر ذره‌بین کارآگاه کارکشته نمی‌تواند فرار کند، نگاه موشکافانه‌ی وکیل در کوچک‌ترین مسائل، مجال لاپوشانی و مخفی‌کاری را از کارآگاه می‌گیرد. بنابراین هیچ‌یک از آنها نمی‌تواند دیگری را در میانه‌ی راه جا بگذارد و به تنهایی پیش برود. گرچه هردو شوخی‌ها و لحن کنایه‌آمیز خود را از دیگری دریغ نمی‌کند، اما جدیت‌شان برای رسیدن به هدف هم خلل‌ناپذیر است. یکی می‌خواهد در این پرونده قاتل را بشناسد و دیگری همسرش را. یکی برای سرعت بخشیدن به حرکت خود تلاش می‌کند رویدادها را وارونه جلوه دهد و آن دیگری سعی دارد برای از میدان به‌در بردن رقیب، افراد و قضایایی بی‌ربط را به پرونده وارد کند.

کیارا در کتاب «پنجشنبه‌های خانم جولیا» می‌کوشد، هوشمندی شرلوک هولمز را با روحیات پیش‌بینی‌ناپذیر شخصیت‌های فیلم‌های هیچکاک درهم‌آمیزد و شخصیت‌هایی منحصر به فرد بیافریند که با بستر موقعیتی که در آن قرار گرفته‌اند کاملا هماهنگ و همخوان هستند. او توانسته با رنگ‌وبویی ایتالیایی، داستانی با آغاز، اوج و فرود پرهیجان بیافریند. داستانی که در هر فصلش کشفی تازه و پیچیده در لفافه‌ی وقایع تلخ و شیرین در انتظار مخاطب است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...