باور نمی‌کنم؛ اندوهی چنین عمیق را... انگار خاکستری شده‌ام. پلک هایم سنگین است، فکر کنم دارد گریه ام می گیرد. گاه آرامم، گاه بی‌قرار. بااحساس گناه، خشم و نفرت؛ چرا با من چنین کردی؟ چرا رهایم کردی؟ تنها شده‌ام، تنهای تنها. بدون تو زندگی برایم بی‌معناست. بدون تو از آن کوچه گذر نخواهم کرد. شاید بهتر باشد من هم دیگر نباشم. نمی فهمم، اصلا چه مرضی است زندگانی که آخرش مرگ است! در این مدت که نبودی آنقدر زجر کشیدم که اگر زنده بودی خودم می کشتمت.

از لحظه‌ای که روانشناسی از اسب تروای فلسفه بیرون آمد و با درد و رنج زیستن رویاروی شد، هیچ گاه درمانگری که فقط «سوگ درمانی» کند وجود نداشته است. گویا عالم مدرن، از هر چه بوی مرگ دهد، می گریزد. دکتر جیمز ویلیام وردن اما انگار از جنس دیگری است، سر «دلبستگی» را مانند همه درمانگران بزرگ دریافته، تا انتها رفته و به انتهای دالان رسیده است: آنجا که در پیوستار «من-تو»، زندگی «تو» تمام می شود، چه بلایی بر سر زندگی «من» می آید؟

رنج و التیام: در سوگواری و داغدیدگی [Grief Counselling and grief therapy]

ج. ویلیام وردن [J. William Worden] عضو انجمن روانشناسی امریکا، استاد فعلی دانشگاه رزمید ایالت کالیفرنیا و استاد سابق هاروارد است. هسته نظریه و راهبردهای بالینی او در درمان سوگ، سازه «تکالیف سوگواری tasks of grief» است که در طول چهار دهه، ویراست به ویراست، صیقل خورده و اکنون در جعبه ابزار درمانگران یک «باید» است، با قطعیت و قاطعیت مرگ!

از سال ۱۹۸۲ که اولین ویراست کتاب [«رنج و التیام: در سوگواری و داغدیدگی» Grief Counselling and grief therapy] بیرون آمده، تا به امروز، وردن پنج بار در آن بازنگری کرده است (جدیدترین ویراست کتاب در سال ۲۰۱۸ منتشر شده). شاهکار وردن به چهارده زبان دنیا ترجمه شده و مهم ترین مرجع درمان سوگ (grief) به حساب می آید.

نویسنده کتاب، در نه فصل دو ضمیمه‌ به تشریح «رنج» و «التیام» می پردازد که عناوین آنها بدین قرار است: «دلبستگی، فقدان و تکالیف سوگواری»، «واکنش‌های بهنجار در برابر ماتم: سوگواری بی‌مسئله»، «مشاوره ماتم: آسان کردنِ ماتم غیرپیچیده»، «واکنش نابهنجار در برابر ماتم: سوگواری پیچیده»، «ماتم‌درمانی: گره‌گشایی از ماتمِ بیمارگونه»، «ماتم بر انواع خاص ضایعه»، «ماتم و سازمان خانواده»، «ماتم شخصی مشاور» و «آموزش برای مشاوره ماتم».

در نیمه نخست کتاب، مراحل سوگواری و داغدیدگی اینگونه صورت بندی شده‌ است:

مرحله‌ی اول، «پذیرش» است. پذیرش یعنی، اساسا فهم کردن مسئله، اینکه واقع شده است، چه خوشم بیاید، چه نیاید. به بیان دیگر، به رسمیت شمردن امر واقع، فراتر از خواستن و نخواستن من. در اینجاست که روان، مکانیزم دفاعی «انکار» را رو می‌کند. فرد تاب مواجهه با واقعیت فقدان عزیزش را ندارد، پس یا کل ماجرا را منکر می شود و یا به نحوی وسواس گونه خود را با حیات شخص گره می زند، مثلا همه‌ی وسایل او را نگه می دارد.

مرحله‌ی دوم، «عبور از درد» است. اگر فرد بعد از سپری شدن سالها، زمانی که درباره عزیز از دست رفته اش حرف می زند یا می اندیشد عمیقا منقلب شود، هنوز گذر از درد مصیبت را سپری نکرده است. سر باز زدن از این مرحله، با «نباید احساس کرد» خود را نشان می دهد. ساده ترین راه فرار از مواجهه با درد، این است که از اساس منکر وجود آن شویم.

مرحله‌ی سوم، «هماهنگی با زندگانی بدون او»ست. بسیاری از بازماندگان از یاد گرفتن مهارت هایی جدید برای ایفای نقش هایی که پیشتر از سوی شخص فقید ایفا می شده بیزارند.

آنها علاوه بر این انطباق، با لزوم بازآفرینی حس فردیت خویش هم مواجه‌اند.

مرحله‌ی چهارم، «آمادگی برای ایجاد روابطی جدید» است. این به معنای رها کردن شخص مرده نیست، بلکه یافتن مکانی مناسب برای «او»ست؛ به طوری که برای «دیگران» هم جا باشد.

کتاب وردن یک کتاب خودیار نیست و برای متخصصان بالینی نوشته شده، هرچند مطالعه آن مانند همه آثاری که تم اگزیستانسیال دارند، برای عموم هم می تواند مفید و راهگشا باشد، البته کمی حوصله بر است و فراتر از آن شهامت و شجاعت رویارویی می خواهد، انگار، مخاطب، چه عامی و چه متخصص، باید از نو سوگ های ناتمام خود را تمام کند. به این منظور، باید راهبردها و راهکارها و به قول وردن، تکالیف سوگ را پشت سر بگذارد. پاس کردن امتحان «سوگ» سخت است و حل المسائل، در نیمه دوم کتابِ حاضر به خوبی تشریح شده است: اصول التیام!

اصل یک: کمک به واقعیت بخشیدن به فقدان. یکی از بهترین راه های تحقق این اصل، تسهیل گری برای صحبت بازمانده درباره ی فقدان است. در بسیاری از خانواده ها، زمانی که فردی در مورد مرگ متوفی حرف می زند به او می گویند: "به من نگو چطور شد. خودم می دانم چطور شد. چرا خودت را با حرف زدن درباره ی آن شکنجه می دهی؟" اعضای خانواده درک نمی کنند که او نیاز به صحبت کردن دارد و حرف زدن درباره ی آن موضوع به او کمک می کند خود را با واقعیت مرگ سازگاری دهد. مشاور می تواند شنونده ای صبور باشد و فرد را تشویق کند درباره ی فقدان حرف بزند.

اصل دو: کمک به شناسایی و ابراز احساسات. خشم، احساس گناه، اضطراب، درماندگی و غم، هیجانات بسیار دردناک و وحشت آور رایجی هستند که در دوره ی داغدیدگی تجربه می شوند. مهم است که شخص را با این هیجانات منفی تنها نگذاریم و به او کمک کنیم تا به تعادلی بین احساسات «مثبت» و «منفی» اش نسبت به متوفی برسد.

احساس منفی به معنای نفی احساس مثبت نیست و احساس مثبت نیز احساس منفی را از میان بر نمی دارد. درمانگر در این میانه نقشی فعال بازی می کند و محور مداخله، از هم باز کردن کلاف احساسات شدید، پیچیده و متعارض و سپس کاتالیزگری برای سنتز شدن آنهاست.

اصل سه: کمک برای زندگی بدون متوفی. این اصل برای یاری دادن به اشخاص برای سازگاری با فقدان از راه تسهیل توانایی زیستن بدون متوفی و تصمیم گیری مستقل است. مشاور می تواند فرد را یاری دهد تا در تصمیم گیری به مهارت کافی برسد و بتواند نقشی را که پیشتر بر عهده ی عزیز از دست رفته اش بوده، ایفا کند و به این ترتیب از تشویش عاطفی خویش بکاهد.

اصل چهار: جا به جا کردن متوفی از نظر عاطفی. درمانگر با تسهیل جا به جایی عاطفی می تواند به مصیبت دیده یاری رساند تا در زندگی خویش جایی تازه برای عزیز از دست رفته اش بیابد. هیچ کس نخواهد توانست جای خالی فرد از دست رفته را پر کند، اما مشاور می تواند پر شدن خلا را از طریق رابطه ای جدید، برای مراجع قابل پذیرش کند.

از سال ۱۹۸۲ که اولین ویراست کتاب بیرون آمده، تا به امروز، وردن پنج بار در آن بازنگری کرده است (جدیدترین ویراست کتاب در سال ۲۰۱۸ منتشر شده). شاهکار وردن به چهارده زبان دنیا ترجمه شده و مهم ترین مرجع درمان سوگ (grief) به حساب می آید.

رنگ جلدپوش (لفاف) کاغذی کتاب، آمیزه ای از قرمز و مشکی است، که همچون روپوشی، قامت کتاب را پوشانده است. اگر روپوش را در بیاورید به یک جلد محکم مقوایی بر می خورید که رنگ سرخ تیره ی یک دستی دارد. می توانید آن را قلب کتاب ببینید که گویی با مُهر «رنج و التیام» داغش زده اند. کتاب را که باز کنید، عطر ورق‌هایِ سبکِ کتاب، خنکای آرامش بخشی دارد. محمد قائد این بار نیز با ترجمه‌ی روان و فارسی زیبایش در این کتاب، ابتدا رنج و سپس التیام را به شما پیشکش می کند: به دست آوردن از دست دادن!

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...