مارگریت دوراس

28 اسفند 1384

مارگریت-دوراس

در خانواده‌ای فرانسوی در هندوچین، مستعمره سابق فرانسه و ویتنام فعلی زاده شد... عاشق یک چینی ثروتمند شد. او این ماجرا را سال‌ها بعد در داستان «عاشق» نوشت و توانست برنده جایزه گنکور شود... در سال ۱۹۴۴ به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و با این‌که در سال ۱۹۵۰ از آن حزب اخراج شد ولی تا پایان عمر عقاید چپگرایانه‌اش را حفظ کرد.

مارگریت دوراس، Duras, Marguerite بانوی رمان‌­نویس فرانسوی (1914) در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در هندوچین، مستعمره سابق فرانسه و ویتنام فعلی زاده شد. در سال ۱۹۱۸ خانواده دوراس در شهر فنوم‌پن پایتخت کامبوج مستقر می‌شوند، اما پدرش که معلم ریاضیات بود پس از مدت کوتاهی بیمار و هنگام بازگشت به فرانسه درگذشت. مادر مارگریت پس از مرگ شوهر به شغل معلمی ادامه داده و در روستاهایی در مجاورت رودخانه مکونگ و با فقر فرزندانش را بزرگ کرد. زندگی در مناطق و روستاهای فقیرنشین، ارتباط و دوستی با بومی‌ها و کمبود محبت پدری بعدها تبدیل به منبع الهام و دستمایه نوشته‌های دوراس شد.

در سال ۱۹۲۹ مارگریت به منظور تحصیل در دوره دبیرستان به سایگون رفت. در همان زمان بود که مارگریت نوجوان عاشق یک چینی ثروتمند شد. او این ماجرا را سال‌ها بعد در داستان «عاشق» نوشت و توانست برنده جایزه گنکور شود. در ۱۸ سالگی برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن فرانسه رفت. دوراس در سال ۱۹۳۹ با نویسنده‌ای به نام روبر آنتلم ازدواج کرد. آنتلم در ژوئن ۱۹۴۴، به دلیل فعالیت‌های سیاسی توسط گشتاپو دستگیرو به شهر داخائو تبعید شد. مارگریت در سال ۱۹۴۴ به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و با این‌که در سال ۱۹۵۰ از آن حزب اخراج شد ولی تا پایان عمر عقاید چپگرایانه‌اش را حفظ کرد. دوراس در انتخابات سال ۱۹۸۱ برای پیروزی فرانسوا میتران، نامزد سوسیالیست ریاست جمهوری فرانسه تلاش بسیاری کرد. او اولین کتابش را در سال ۱۹۴۳ و هنگام جنگ جهانی دوم با نام بی‌شرمان توسط انتشارات گیلمار چاپ و منتشر کرد. او به جای نام‌خانوادگی اصلیش دونادیو، اسم دوراس که نام منطقه‌ای بود که پدرش در آنجا مرده بود را انتخاب کرد، نامی که تا پایان عمر در تمامی آثارش استفاده شد و همگان او را به این نام می‌شناسند.

دوراس در داستان­‌نویسی بیشتر به جنبه تحلیلی حوادث توجه دارد، حوادثی که غالباً برای زنان پیش می­‌آید. آثار داستانی او از وحدت موضوع برخوردار است و از نظر قالب و ساختمان متنوع و تحول‌آمیز، چنانکه او را در ردیف نویسندگانی پیشرو قرار می‌­دهد. مارگریت به رنج‌های فردی با تیزبینی می‌­نگرد؛ رنجهایی که بشر در میان آن ناگهان به سبب برخورد با دیگران یا با واقعه‌­ای غیرمنتظر، هشیاری خود را بازمی‌­یابد و از درون خویش و نیازهای اساسی وجود خود که تا آن زمان ارضا نشده است، آگاه می­‌گردد. از آثار مارگریت این رمانهاست: زندگی آرام La Vie Tranquille (1944)، سدی بر اقیانوس آرام Un Barrage Contre le Pacifique (1950)، اسبهای کوچک تارکی­نیا Les Petits Chevaux de Tarquinia (1953). نویسنده در این آثار بحران‌هایی را وصف می­‌کند که موجب آشفتگی روح بشر می­‌شود و به فروافتادن او در عالم تنهایی که خود سقوطی ناگوارتر است، منجر می­‌گردد. در داستانهای زیر از بحرانهایی سخن می‌­گوید که بشر را به عالم فساد می­‌کشاند و قهرمان اصلی را به پیروی از اغواگرانی وامی­‌دارد که مورد علاقه‌­اش قرار گرفته‌­اند: مدراتو کانتابیله Moderato Cantabile (1958)، ساعت ده و نیم شب در تابستان Dix Heures et demie du soir en ete (1960)، میدان Le Square (1964) و مانند آن.

دوراس چندین نمایشنامه و فیلمنامه نوشته است که از همه معروف‌تر هیروشیما، عشق من Hiroshima, Mon Amour است در 1960. از غالب رمان‌های مارگریت دوراس نیز فیلم‌های سینمایی ساخته شده است. اگرچه کتاب مدراتوکانتابیله در به شهرت رسیدن دوراس سهم عمده‌ای داشت ولی نباید از نقش فیلم هیروشیما عشق من به کارگردانی آلن رنه که او نویسنده فیلمنامه‌اش بود غافل بود. دوراس برای این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم‌نامه شد و در جشنواره کن نیز به عنوان فیلم برگزیده انتخاب شد. از دیگر آثار او رمان "درد" (1986) است که به نوعی سرگذشت زندگی خود اوست.

مارگریت دوراس در ۳ مارس ۱۹۹۶ درگذشت.

زهرا خانلری. فرهنگ ادبیات جهان. خوارزمی    م

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

عرفی کتاب نقد کتاب خرید کتاب دانلود کتاب زندگی نامه بیوگرافی

ایده مدارس خصوصی اولین بار در سال 1980 توسط رونالد ریگان مطرح شد... یکی از مهم‌ترین عوامل ضعف تحصیلی و سیستم آموزشی فقر است... میلیاردرها وارد فضای آموزشی شدند... از طریق ارزشیابی دانش‌آموزان را جدا می‌کردند و مدارس را رتبه‌بندی... مدارس و معلمان باکیفیت پایین، حذف می‌شدند... از طریق برخط کردن بسیاری از آموزش‌ها و استفاده بیشتر از رایانه تعداد معلمان کاهش پیدا کرد... مدرسه به‌مثابه یک بنگاه اقتصادی زیر نقاب نیکوکاری... اما کیفیت آموزش همچنان پایین ...
محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...