میلان کوندرا، نویسنده‌ی سرشناس چک‌تبار، با تحریم همایشی به مناسبت هشتادمین سال‌روز تولدش، اعلام کرد وی یک نویسنده‌ی فرانسوی است.

به گزارش ایسنا، میلان کوندرا 80 ساله که بیش از دو دهه است، دور از زادگاهش در فرانسه زندگی می‌کند، اواخر هفته‌ی گذشته از حضور در یک کنفرانس بین‌المللی که به‌منظور تقدیر از وی در جمهوری‌چک برگزار ‌شد، خودداری کرد.

کوندرا که به‌ندرت به کشورش سفر می‌کند، با ارسال نامه‌ای از برگزارکنندگان این کنفرانس سه روزه که برای بررسی آثار او برگزار شد، تشکر کرد.

وی در این نامه اعلام کرد: «من خودم را یک نویسنده‌ی فرانسوی می‌دانم و کتاب‌هایم باید در قالب ادبیات فرانسه مطالعه شوند و در دسته آثار فرانسوی دسته‌بندی شوند.»

به گزارش فرانس‌پرس، این اولین کنفرانس بین‌المللی بود که درباره‌ی کوندرا در جمهوری‌چک برگزار می‌شد و روشنفکران و مترجمانی از کشورهای مختلف در آن حضور یافتند.

در این همایش، آثار کوندرا به زبان فرانسوی و انگلیسی شامل رمان‌، داستان کوتاه، نمایش‌نامه، شعر، نظریه‌ ادبی و ترجمه‌ مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

میلان کوندرا در سال 1975 کشورش را ترک کرد و در سال 1981 شهروند فرانسوی شد. وی پس از سال 1990 که رمان «جاودانگی» را به زبان مادری‌اش منتشر کرد، تاکنون تمام کتاب‌هایش را به زبان فرانسوی نوشته‌ است.

کوندرا در سال 2007 نیز که جایزه‌ی ملی ادبیات جمهوری‌چک به او تعلق گرفت، حاضر نشد برای دریافت آن به پراگ سفر کند.

کوندرا که متولد اول آوریل سال 1929 است، با «شوخی» در سال 1967 شهرت یافت و خالق اثر «سبکی تحمل‌ناپذیر هستی» است.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...