مکانیکی را با بیست سال سابقه کار اخراج می‌کند، چون در بستن موتور مرتکب اشتباهی شده است؛ خلبانی را تحقیر می‌کند چون در حین پرواز فاقد تهور بوده است؛ سرپرست فرودگاه را تنبیه می‌کند چون دستورها را به کار نبسته است. آن‌گاه که زن فابین برای کسب خبری درباره شوهرش به دیدن ریویر می‌آید به او چیزی نمی‌گوید، و زن می‌فهمد که برای او انتظار پایان یافته است

پرواز شبانه[Vol de nuit] (Night Flight)  آنتوان دوسنت اگزوپری
پرواز شبانه
[Vol de nuit] (Night Flight) رمانی از آنتوان دوسنت اگزوپری(1900-1944)، نویسنده فرانسوی، که با مقدمه‌ای از آندره‌ژید در 1931 در پاریس منتشر شد. وقایع داستان در امریکای جنوبی اتفاق می‌افتاد، د‌ر دورانی که هوانوردی تجاری کاری قهرمانانه بود. سنت اگزوپری، که خود در 1929 مدیر پست هوایی آرژانتین بود، ‌در این رمان،‌ گذران زندگی رئیس یک شرکت پست هوایی،‌ به نام ریویر، ‌و گروه خلبانانش را شرح می‌دهد. هدف اصلی که ریویر، شخصیت اصلی رمان، برای خود تعیین کرده است عبارت است از اثبات این موضوع که برای رساندن محموله‌های پستی، ‌هواپیما وسیله نقلیه‌ای است سریع‌تر از قطار؛ به این شرط که خلبانان وادار به کار بسیار خطرناک پرواز شبانه شوند تا، ‌به این ترتیب،‌ زمان صرفه جویی شده در روز، ‌در شب از دست نرود. فابین، یکی از خلبانان، محموله‌های پستی پاتاگونی را از منتهی الیه جنوبی امریکای جنوبی به بوئنوس آیرس می‌آورد؛ اما گرفتار توفان می‌شود و موفق نمی‌شود که خود را به مقصد برساند. فابین،‌ چون بسیاری دیگر، قربانی می‌شود تا طرح ریویر به موفقیت بیانجامد. در زمین، ریویر به افرادش می‌آموزد که از مرگ نهراسند و به مأموریتی که به آنان واگذار شده است وفادار بمانند. آنها باید به نحوی عمل کنند که «گویی چیزی فراتر از ارزش زندگی بشر وجود دارد»: محموله پستی چیزی است مقدس،‌ و حتماً باید هر روز در ساعتی معین به مقصد برسد. خلبانان عهده‌دار این مسئولیت‌اند و از آن آگاه‌اند؛ و همین، دلیل زیستن آنهاست. ریویر، سنگدل، هر ضعفی را برملا می‌کند و هر قصوری را کیفر می‌دهد. برای او «علی‌السویه است که انسانی بر حق به نظر بیاید یا انسانی ناحق».

مکانیکی را با بیست سال سابقه کار اخراج می‌کند، چون در بستن موتور مرتکب اشتباهی شده است؛ خلبانی را تحقیر می‌کند چون در حین پرواز فاقد تهور بوده است؛ سرپرست فرودگاه را تنبیه می‌کند چون دستورها را به کار نبسته است. آن‌گاه که زن فابین برای کسب خبری درباره شوهرش به دیدن ریویر می‌آید به او چیزی نمی‌گوید، و زن می‌فهمد که برای او انتظار پایان یافته است. در اینجا، ریویر بر آن است که حقیقت عشق و حقیقت وظیفه نقیض یکدیگرند؛ ‌هر چند هر دو به یک اندازه پذیرفتنی‌اند. به رغم از دست دادن خلبان و خدمه یک هواپیما که برای او شکستی است بزرگ حتی یک پرواز را لغو نمی‌کند تا آرمان پروازهای شبانه از بین نرود.

این گزارش سنت اگزوپری درباره زندگی خلبانان شرکتهای خطوط هواپیمایی، با هیچ نوع از صنایع ادبی آراست نشده است؛ بلکه تجربه‌ای دریافته را ترسیم می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه سنت اگزوپری و رفیقان هوانوردش حاضر بودند که از تمام دلبستگی‌های زندگی فردی خود دست بشویند تا از آرمانی دفاع کنند که به دیده آنان حقانیت داشت. در این کتاب، سنت اگزوپری دو انسان را توصیف می‌کند: رئیس،‌ کسی که اراده‌ها را آب‌داده می‌کند؛ و زیردست،‌ کسی که با پذیرفتن مخاطرات حرفه‌ای، که خود انتخاب کرده است، ‌دستورها را اجرا می‌کند. رابطه میان این دو، رابطه ارباب با برده خود نیست؛ بلکه رابطه انسانی است با انسانی دیگر، زیرا آزادی برای آن دو عبارت از پذیرش تام یک اجبار و گردن نهادن به یک وظیفه است. با پای بندی به این اجبار است که آنها از عظمت خود آگاه می‌شوند و در خلال عمل است که قادرند اهمیت وظیفه را درک کنند،‌ آن‌گاه که عمل متوجه هدفی است که انسان بیرون از خود برای خویش تعیین کرده است. این است آن اصل اخلاقی که از این کتاب مستفاد می‌شود، اصلی که سنت اگزوپری علم اخلاق خود را  آن طور که در کتابهای بعدی ظاهر می‌شود ( به ویژه کتاب زمین انسانها)  بر آن بنا می‌کند.           

کاظم کردوانی. فرهنگ آثار. سروش

1-Antoine de saint-Exupery   2. Riviere  3. Fabien  4.Patagonie

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...