کتاب «معماری توسعه، تجربه لی کوان یو و سنگاپور» روایتی از زندگی و اندیشه اقتصادی و مدیریتی رهبر سنگاپور نوین به قلم علی اشرف افخمی توسط نیستان منتشر شد.

معماری توسعه، تجربه لی کوان یو و سنگاپور علی اشرف افخمی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، افخمی در مقدمه‌ای نسبتا مفصل و سرشار از ارقام و آمار اقتصادی دقیق سعی کرده تا پیش از شروع به متن اصلی ذهنیتی در خواننده اثر درباره کشور سنگاپور از حیث مساحت جغرافیایی و توان اقتصادی و نیز کلیدواژه‌ها و جملاتی کلیدی، مطالبی درباره راهکاری توسعه‌یافتگی در جهان و توسعه نیافتگی در ایران ارائه کند که از منظر مدیرعامل سابق سازمان صنایع ملی ایران، معاون سابق وزیر کار و امور اجتماعی، قائم‌مقام سابق رئیس سازمان تامین اجتماعی، مدیرعامل و رئیس هیئت سابق مدیره شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران قابل اعتنا و نگاه جدی است.

کتاب در ادامه و در فصل اول روایتی از نخستین و تنها دیدار نویسنده با لی کوان یو ارائه می‌کند که به دنبال دیداری با وزیر امور خارجه وقت سنگاپور در محل این کشور اتفاق می‌افتد و در آن گفتگوی کلامی ویژه‌ای میان او و کوان یو شکل می‌گیرد که خوانش آن بسیار جذاب و قابل اعتناست:

حدود ۱۲ سال پیش وقتی متوجه شدم که به علت بالا رفتن سن و کمی بیماری، کارایی‌ام کاهش یافته و نمی‌توانم آنطور که دلم می‌خواهد به مردم خدمت کنم، خودم داوطلبانه از سمت نخست وزیری کناره‌گیری کردم. قدرت، آفت بزرگی است و دل کندن از آن خیلی دشوار است. نباید دلبسته آن شد. اینها رازهای رهبری موفق است.

کتاب در ادامه با روایت نویسنده از بازدیدش از دانشگاه ملی سنگاپور و آشنایی با نحوه تدریس در این مرکز علمی را بازگو کرده و در فصل بعدی خود در قالب مرور سخنرانی برخی از مدیران و همکاران لی کوان یو به این سوال اساسی پاسخ می‌دهد که مدیران ارشد اجرایی و سیاست‌گذار در سنگاپور چگونه فکر می‌کنند و چه نگاهی به توسعه دارند.

نویسنده در فصل چهارم درباره تجربه شخص لی کوان یو برای ساخت ساحت نوین کشور سنگاپور را با عبارت معماری توسعه مورد توجه و مداقه قرار داده و در ادامه در فصلی مجرا به تحلیل عوامل توسعه سنگاپور از منظر اقتصادی و اجتماعی، آموزش، تدوین قانون و ایجاد امینت، ایجاد زیرساخت، ایجاد رفاه، ایجاد زیرساخت و توسعه سیاست خارجی پرداخته است.

کتاب در فصل ششم نگاهی به زندگی و شخصیت رهبر فقید سنگاپور انداخته و توسعه فردی در او را مورد توجه قرار داده و در ادامه نیز دیدگاه‌های شخصی وی را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.

این کتاب را انتشارات نیستان در ۳۵۵ صفحه با قیمت ۱۸۱۰۰۰ تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...