کتاب «شکاف‌های اجتماعی در ایران» که مشتمل بر شش مقاله تحقیقی است، از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شد.

6مقاله در شکاف‌های اجتماعی در ایران

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «زنان و مساله حقوق شهروندی در ایران» (فاطمه صادقی)، «عوامل تکوین و تعمیق نابرابری‌های طبقاتی در ایران» (محمد مالجو)، «آتش زیر خاکستر: شکاف‌های طبقاتی و پس‌لرزه‌های آن» (حسام سلامت)، «تکوین شکاف تحصیلی در ایران» (فروزان افشار)، «صورت‌بندی شکاف نسلی در علوم اجتماعی ایرانی» (آرش حیدری) و «فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی؛ همنوایی‌ها و ناهمنوایی‌ها» (محمد روزخوش) عناوین شش مقاله این کتاب که زیر نظر محمد روزخوش تدوین شده است.

فاطمه صادقی در مقالۀ نخست، «زنان و مساله حقوق شهروندی در ایران»، نابرابری جنسیتی را بر بستر حقوق شهروندی زنان (آزادی بیان و عقیده، حق انتخاب‌کردن و انتخاب شدن، حق اشتغال، حق آموزش، حق برخورداری از دادخواهی عادلانه و…) می‌نشاند و دست‌اندازهایش را بررسی می‌کند.

محمد مالجو نیز در مقاله «عوامل تکوین و تعمیق نابرابری‌های طبقاتی در ایران»، می‌کوشد الگویی تحلیلی برای تبیین «ضرباهنگ میزان نابرابری‌های طبقاتی در ایران طی سال‌های پس از جنگ هشت‌ساله» پیش نهد.

مقالۀ سوم، «آتشِ زیرِ خاکستر: شکاف‌های طبقاتی و پس‌لرزه‌های آن»، نوشتۀ حسام سلامت، در پیوندِ موضوعی با مقالۀ مالجو، تحلیلِ نابرابری طبقاتی را عمدتاً از مجرای نابرابری درآمدی و موقعیت‌های شغلی پی می‌گیرد. نویسنده، معیار تعیینِ جایگاه طبقاتی افراد را سه‌گانۀ آشنایِ «مالکیت»، «مهارت، تخصص و دانش»، و «اقتدار سازمانی» قرار می‌دهد و ملهم از اریک اولین رایت، دوازده مقوله را در «ساختار طبقاتی» ایران بازمی‌شناسد.

فروزان افشار در مقالۀ چهارم، «تکوین شکاف تحصیلی در ایران»، در صدد است تا نشان دهد «تحصیلات تا چه اندازه و به‌واسطۀ کدام سازوکارها، فرهنگ و آگاهی ایرانی‌ها را متأثر ساخته است» و بیش از آن، در پی شرح این موضوع است که «شکاف تحصیلی» چه دلالت‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در بر دارد.

مقالۀ «صورت‌بندی شکاف نسلی در علوم اجتماعی ایرانی» نوشتۀ آرش حیدری دو جهت‌گیری تحلیلی عمده دارد. اول، با اصل ایدۀ «شکاف نسلی» درگیر می‌شود؛ و دوم، نقدش از ایدۀ شکاف نسلی را از طریق نقد «نظام دانش» و به‌ویژه علوم اجتماعی ایران پی می‌گیرد.

و در نهایت، محمد روزخوش با مقالۀ «فرهنگ عمومی و «فرهنگ رسمی؛ همنوایی‌ها و همنوایی‌ها» می‌کوشد فراتر از ایدۀ بارها تکرارشدۀ تقابل میان فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی به مسئله بنگرد.

مقاله تذکر می‌دهد که به لحاظ نظری: «فاصلۀ میان فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی به‌شکل بالقوه مستعد مشروعیت‌زدایی از گفتمان مسلط است، اما این استعداد زمانی فعلیت می‌یابد که افراد به میزانی به این شکاف و فاصله آگاهی یابند و این خودآگاهی خصلتی هویتی بیابد. مقالۀ یادشده نه فقط منتقدِ ایدۀ رایج دربارۀ ابتنای «طبیعی» ِ ایدئولوژی رسمی بر فرهنگ عمومی و نگرش‌ها و کردارهای اجتماعی است، بلکه اساساً تصور رایج دربارۀ نقش و کارکردهای ایدئولوژی را هم گزافه می‌شمارد. در نهایت، استدلال مقاله این است که «شکاف فرهنگی» یگانه عنصر یا مهم‌ترین مولفۀ برسازندۀ مناقشات اجتماعی فعلی نیست، مسئله از دل بن‌بست‌های کنونیِ پروژه‌های اجتماعی-سیاسی بیرون زده است.

کتاب «شکاف‌های اجتماعی در ایران» ۳۲۰ صفحه و با بهای ۳۰ هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وارد بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...