• 10 شهریور 1401

    پستوبلند-اقتباس-از-رمانهای-فارسی-رضا-فکری

    چوبک به‌‌شدت از روند تبدیل متن به تصویر ابراز نارضایتی کرد... فساد و رانت‌خواری نهایتاً به‌ شکل دست نامریی انتقام طبیعت برمی‌آید و به زیرشان می‌کشد... شخصیت‌ها از همان طبقه‌ اجتماعی کتاب سر برآورده‌اند و در پی احقاق سهم خود از دنیا، به قاچاق و خیانت و دزدی متوسل می‌شوند؛ هرچند جاویدِ سریال دقیقاً به همان راهی که سیاوشِ رمان رهسپار است، نمی‌رود... بهره‌گیری از حضور و همفکری مداوم رمان‌نویس در تیم فیلمنامه‌نویسی، می‌تواند در حفظ عناصر حیاتی متن‌ مؤثر باشد ...

  • 30 مرداد 1401

    ر-اعتمادی-عشق-خودش-میآید

    بعد از انقلاب تقریبا 22 رمان نوشتم؛ 10، 12 تاش اجازه چاپ گرفت... سعی داشتند به جوانان بگویند چطور لباس بپوشند، چطور حرف بزنند و ... اما من دنبال این بودم که بگویم جوانان چه می‌خواهند و خواسته‌های آنها در مجله منتشر شود... خبرنگارهای من پشت‌صحنه را نشان می‌دادند... روی پرونده من نوشتند «مختومه»، ولی 13 سال از عمرم تباه شد، چون می‌ترسیدم مرا بگیرند... بعد از آمدن آقای احمدی‌نژاد، باز مشکل شروع شد... دختر زیبایی آنجا بود که همه بچه‌های دانشکده دنبال او بودند... دخترم وکیل دادگستری در آمریکاست ...

  • 28 تیر 1401

    نشست-نقد-و-بررسی-اوراد-نیمروز

    از زندگی روزمره خسته و از همسرِ فرزندسقط‌کرده‌اش هم دلخور... به دنبال قبر ملک‌محمد پا در بیابان نهاده... بازی‌های زبانی با شروع دیرهنگام قصه اصلی، خواننده را خسته می‌کند... زمان حال داستان، دراماتیک و باورپذیر نیست. اما صحنه‌هایی را که از گذشته و به صورت واقعی و داستان رئال روایت می‌شود، می‌توان دوست داشت... بیش‌تر با یک گردشگر روبه‌رو هستیم تا یک پژوهشگر تاریخ... فرقی نمی‌کند چه کسی زمام‌دار ایران باشد، باز مغولان حمله می‌کنند و ایران ویران می‌شود... مرد دوره‌گرد به خواهر همسر شابان متمایل است ...

  • 04 اردیبهشت 1401

    ادبیات-داستانی-در-گفتوگو-با-قباد-آذرآیین

    نویسنده چیزی جز تجربه‌های زیسته‌اش برای ارایه به خواننده ندارد... خیلی از ایده‌هایم، جدای از آنچه مستقیما به تجربه‌های زیسته‌ام مربوط باشند، مولود مشاهده و کنجکاوی من هستند. باورتان نمی‌شود که کلی از ایده‌هایم را شب‌ها در خواب شکار کرده‌ام... باز هم از مسجدسلیمان خواهم نوشت... در جامعه‌ای که با آزادی بیان فاصله داشته باشد، همه حرف‌ها سیاسی می‌شوند یا انگ سیاسی می‌خورند... جایزه‌های ادبی، بیشتر لابی‌گری و رفیق‌بازی ست... هر نویسنده‌ای جایی تمام می‌شود ...

  • 31 شهریور 1400

    رمان-و-داستان-ایرانی-در-گفتوگو-با-صمد-طاهری

    از 6 سالگی امتیاز سکونت در خانه‌های سازمانی شرکت نفت به پدرم تعلق گرفت و به شاه‌آباد (فیروزآباد) منتقل شدیم... زمانی که جنگ آغاز شد، ما به شیراز آمدیم... مسجد بهبهانی‌ها کتابخانه بسیار بزرگ و مفصلی داشت... در تهران آواره بودم ... دور هم بنشینیم، داستان‌هایمان را برای هم بخوانیم و نقد کنیم. نقدهای بدون تعارف که پوست طرف را می‌کندند... در خلق داستان مهم‌تر از هرچیزی نقب زدن به عمق عواطف انسانی است... هرچقدر شدت باورپذیری بیشتر باشد، شدت تاثیرگذاری داستان بیشتر می‌شود ...

  • 04 شهریور 1400

    8-کتاب-درباره-اشغال-ایران-در-شهریور-1320-عاطفه-جعفری

    مسأله جواهرات سلطنتی مطرح شد ولی فروغی از آبروی خود مایه گذاشت و گفت: کیف‌ها و جیب‌های شاه را مأموران گمرک گشته‌اند و جواهری همراه او نبوده... انگلیس می‌خواست خطوط ارتباطی خود را در خلیج‌فارس و مرز شوروی حفظ کند تا هم اسلحه موردنیاز را به شوروی برساند و هم درصورت شکست شوروی در مقابل آلمان، بتواند از چاه‌های نفت خاورمیانه و راه هند دفاع کند... بررسی و بازشناسی مطبوعات ایران، در دوره 6ساله پس از شهریور... بازداشت یک شهروند ایرانی اهل قم به جای یک خرابکار ژاپنی... زنی زیبا‌روی در سپیده‌دم بینالود ...

Loading
فوکو سه نوع قدرت را در جامعه مشخص کرده است: قدرت انضباطی، قدرت مشرف بر حیات و قدرت حاکمیت بنیاد( قدرت شبانی)... ارتباط خانواده‌ای ایرانی در مواجهه با عروسی آمریکایی و در مقیاسی وسیع‌تر، ارتباط جامعه‌ی ایرانی با دربار و شاهی که او را وابسته و وانهاده به دولت آمریکا می‌دانند... با این سنگربندی‌ها، دو قدرت -مهرداد و رندی- جنگ تمام عیاری به راه می‌اندازند... پدرم دوست داشت مهرداد در یک مدرسه‌ی نظامی درس بخواند تا پدرش در بیاید ...
رضا دستی در خبر و بر فرمان دارد و سودابه بر قلم‌مو و در رنگ... کمال بر صحنه‌ تئاتر قدمی زده و مهناز پشت پیش‌خوان کافه... با وجود تفاوت‌، خصوصیات مشترکی هم دارند ازجمله اینکه هیچ‌کدام نمی‌توانند مسؤلیت عشق را بپذیرند... آدمِ بیکار، تفریح و استراحت ندارد و درواقع همه‌ روزش مشغول هیچ است؛ و این پوچی آدم را خسته می‌کند... این جامعه است که نیازش به آدم‌ها، نیازش به فردیت‌ها و استعدادشان را از دست داده و دارد فرو می‌پاشد ...
پروژه دولتی باعث تنش میانِ اهالی روستا و تیم سد‌سازی می‌شود... مهندس برای برقراری آرامش بین دولت و مردمِ روستای گورآب پیشنهاد می‌دهد دولت خانه‌ها و باغ‌های اهالی را بخرد و اهالی روستا دسته‌جمعی به محلِ جدید گورآب مهاجرت کنند... پیداشدنِ قبر دختر جوان تازه خاکسپاری‌شده با بدنی تازه و تجزیه‌نشده... قاچاق و کولبری اسلحه برای کدخدا و اشرار و حامیانش... روستای گورآب، رفته‌رفته غرق می‌شود. حالا استخوان‌های مُرده‌های بی‌گور و نشان روی آب آمده است ...
قریب به دوهزارسال از تولد تو می‌گذرد و در این مدت یک روز نبوده است که تو را به صلیب نکشند. پس تو کی به دنیا می‌آیی... می‌دانید همه جوخه‌های اعدام از فاصله‌ای یک‌ونیم‌متری قلب محکوم را هدف می‌گیرند... می‌دانید چندین گلوله همزمان شلیک شده، آن‌هم در فاصله یک‌ونیم متری چه حفره‌ای در قلب اعدامی به‌وجود می‌آورد؟... وقتی اندیشه (یا وجدان) در شما رو به نقصان بگذارد، شما همه‌چیز را به دوشِ ایدئولوژی حاکم می‌گذارید و از مساله انتخاب فردی سر باز می‌زنید ...
ترکیبی از طنز موقعیت و طنز کلامی... اول امیدش به خداست و بعد به قاطری چموش و شکمو که او هم از حمله دشمن جان سالم به در برده... با همه چیز شوخی می‌کند. همه مفاهیم جدی را از این دریچه می‌بیند بدون آنکه آن چیزها را پوچ بداند یا به آن مفاهیم بی اعتقاد باشد... تصویری واقعی و به دور از کلیشه‌های آزاردهنده و خسته کننده موسوم به دفاع مقدس... نه سوپرمن است و نه ابرانسان؛ او یک انسان طبیعی است؛ یک انسان با همه ضعفها، توانایی‌ها، شادیها و رنجهایش ...
کشتی هیچوقت یک ورزش نبوده است، همیشه چیزی بیشتر بوده است... پرداختن به جنوب شهر باید خصلت انتقادی داشته باشد و اگر غیر از این باشد، هدفش خراب کردن جنوب شهر است... ۷۵ درصد سریال‌هایی که در پلتفرم‌های آمریکایی و بزرگ دنیا ساخته می‌شود اقتباسی هستند... ما همیشه یک خود تخریبی داریم و می‌خواهیم صفاتی را به خودمان بچسبانیم، فارغ از این که در جهان شاید از ما بدتر باشند... مردم خودشان را در قهرمانی می‌بینند که خودش را به جای بزرگی می‌رساند ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...