روزنوشتهای سال 1377 با عنوان «در جستوجوی مصلحت»... تلفنى با آیتالله خامنهاى صحبت كردم و به یادشان آمد كه قبلا گفتهاند در صورت محكومیت عفو مىكنند... مقرر شده از 23 رمضان، حصر آیتالله منتظرى محدودیت كمترى داشته باشد... موافق نیست که خبر قاتلبودن افراد اطلاعاتى اعلان شود؛ گرچه تنبیهشدن را قبول دارد... معتقد است، آقاى خاتمى براى تسلط بر اطلاعات، چنین استفادهاى از این جریان مىكند... مصاحبه حسینیان با كیهان امروز، مسئله را داغتر كرده و دارد تبدیل به فتنه مىشود
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
با خنده به دنیا آمده است... به او لقب سفیر شادی، خنده و گشادهرویی میدهند... از لرزش بال حشرهای تا آه زنی در حسرت عشق را میتواند بشناسد و تحلیل کند... شخصیتی که او بهعنوان معجزهگر در روابط انسانی معرفی میکند و قدرتاش را در برقراری و درک ارتباط با آدمها و سایر موجودات بهتفصیل نشان میدهد، در زندگی شخصی خود عاجز از رسیدن به تفاهم است
...
سرچشمههای ایراندوستی متعدد هستند... رفتار دوربین شعیبی در مکان مقدسی مثل حرم، رفتاری سکولاریستی است... جامعه ما اما جامعه بیماری است و این بیماری عمدتا محصول نگاه سیاسی است. به این معنا که اگر گرایشهای دینی داری حتما دولتی و حکومتی هستی و اگر میخواهی روشنفکر باشی باید از دین فاصله بگیری... در تاریخ معاصر همین روسها که الان همه تکریمشان میکنند و نباید از گل نازکتر به آنها گفت، گنبد امام رضا (ع) را به توپ بستند اما حرم امن ماند
...
با بهرهگیری از تکنیک کاتآپ و تکهتکه کردن روایت، متنهایی بهظاهر بریده و بیربط را نوشته است، تکههایی که در نهایت همچون پازلی نامرئی خواننده را در برابر قدرت خود مبهوت میکند... با ژستی خیرخواهانه و گفتاری مبتنی بر علم از هیچ جنایتی دریغ نمیکند... مواد مخدر به نوعی تسلط و کنترل سیستم بدن ِفرد معتاد را در دست میگیرد؛ درست مانند نظام کنترلی که شهروندان بدون آن احساس میکنند ناخوشاند، شهروندانی محتاج سرکوب امیالشان... تبعیدگاهی پهناور است که در یک کلمه خلاصه میشود: مصونیت
...
آمریکاییها از این شرایط بسیار بیمناک بودند و فکر میکردند ممکن است در ایران هم یک حکومت کمونیستی دایر شود... کیانوری به مصدق پیغام داده بود که اگر شما موافقت کنید میتوانیم کودتا را خنثی کنیم... مصدق خودش را قربانی کرد ... حزب توده ایران و همه احزاب کمونیستی بهخصوص در جهانسوم این اشکال را از اول داشتند که برای استالین جایگاه دیگری قائل بودند و او را مثل بُت میپرستیدند... حضور مستشاران آمریکایی یکی از بهانههای حزب توده در کارشکنی به ضد مصدق بود
...
شبیه افسانهای درمورد یک نفرین خانوادگی... وقایع رمان در محیط تاریخی آفریقای جنوبی روی میدهند، محیطی که تمام عهدها را مسموم کرده و آنها را بیاثر میکند... به مدرسهای فرستاده شده که از آن بیزار است... مادرشان ابتدا یهودی بود و بعداً به آیین مسیحیت اصلاحشده هلندی همسرش گروید؛ اما کمی قبل از مرگش، دوباره به یهودیت گروید، واقعیتی که شوهرش را خشمگین میکرد... مرگ مادر و وعدهای که به آن عمل نشده در دل اعضای خانواده باعث وحشت میشود
...