مادرِ من «آسیه»
انقلابِ کوخ‌ها افسانه بود، انگار!
انقلابِ سادگی‌های شگفت‌انگیز،
انقلابِ عقل سرخِ عشقبازان
در هوای دلکشِ نهج‌البلاغه
انقلابِ سالکانِ پابرهنه
نغمه‌خوان در سایه‌سارِ چشمِ بی‌تردیدِ روح‌الله،
انفجارِ نور...

آسیه پناهی

فرض کن؛ این ماجرا افسانه‌ای از قرن‌های دور
یا نمای سحرآمیزی؛ رهآوردِ شبِ رؤیاست...
سارقانِ انقلابِ بینوایان
فربه از بلعیدنِ نُه‌توی بیتُ‌الحال،
برج می‌سازند و با رخشِ طلا
بر استخوانِ مستمندان پیش می‌تازند؛
شادخوار و مست در آغوشِ لعبت‌های افسونکار،
داستانِ دیگ‌ها و گربه‌های بی‌حیا و چشم‌های تلخِ حسرت‌بار...

آه… واویلاست،
واویلاست،
واویلاست!

شرمسارم، مادرا،
از چشم‌های تو که حیرانند و پُرسانند!
کاش می‌شد خون بگریم،
چشم‌هایت
خارِ چشمِ تنگِ این بلعندگانِ جیفه‌ی دنیاست،
کوخ ناسازِ تو
وهنِ کبریای کاخِ قارون‌هاست!

اشتباهی آمدی، عالیجناب،
آلونکِ تاریک من ملکِ نجومی نیست!
چرخ‌ها آهندل و بی‌رحم...
زوزه‌ی بی‌انقطاع گرگ‌ها در باد می‌پیچد،
مادرِ من در مصافِ زور و زر تنهاست،
در دلِ من شورِ عاشوراست!

بس کنید ای واعظانِ هفت‌خطِّ دلخوشِ حرّاف!
بس کنید ای نشئگانِ رندِ مُهمَل‌باف!
مادرِ من آسیه
باید بمیرد،
دیگر اکنون دورِ طرّاران و تردستان
دیگر اکنون دورِ شومن ها و دلقک‌ها
دیگر اکنون دورِ «شبنم» ها و «بابک» هاست!

................ هر روز با کتاب ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...