نشست برندگان جایزه‌ی نوبل ادبیات با حضور اورهان پاموک و کنزابورو اوئه در ناگویای ژاپن برگزار شد.

دانشگاه "دوهو" ناگویا روز یکشنبه میزبان کارگاه دو نویسنده‌ی برنده‌ی نوبل ادبیات بود. در این نشست، اورهان پاموک - نویسنده‌ی ترک برنده‌ی نوبل 2006 - و کنزابورو اوئه - نویسنده‌ی ژاپنی برنده‌ی نوبل 1994 - بر اهمیت پرورش خیال برای درک یکدیگر و ارتباط با فرهنگ‌های مختلف تأکید کردند.

پاموک در این نشست که موضوع آن، "چگونگی رویارویی با غرب؛ گفت‌وگو میان نویسندگان شرق" بود، از فئودور داستایفسکی - نویسنده‌ی روس - و جونیچیرو تانیزاکی - نویسنده‌ی ژاپنی - یاد کرد و آن‌ها را از بزرگ‌ترین تأثیرگذاران بر سبک نویسندگی‌اش دانست.

او افزود: «این دو نویسنده در جوانی هر دو فرهنگ غرب را پذیرفته بودند؛ اما داستایفسکی بعدا آن را زیر سؤال برد و تانیزاکی نیز مجذوب آثار کلاسیک ژاپنی شد و آثاری مشابه آن‌ها نوشت.»

به گزارش روزنامه یومیوری شیمبون، نویسنده‌ی "برف" و "نام من قرمز است" در ادامه اظهار کرد: «داستایفسکی از لحاظ سیاسی و تانیزاکی از لحاظ فرهنگی ضدغربی شدند.»

در این نشست، کنزابورو اوئه با تمجید از آثار پاموک، او را به‌خاطر شیوه‌ی هوشمندانه‌ی بیان موضوعات سیاسی ستایش کرد. این کارگاه ادبی به‌مناسبت بیستمین سال تشکیل مجمع سالانه‌ی "خلاقیت در قرن بیست ‌و یکم همراه با برندگان نوبل" برگزار شد.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...