بر مبنای یک نظرسنجی «مرشد و مارگاریتا» شاهکار میخاییل بولگاکوف به عنوان محبوب‌ترین اثر ادبی روس‌ها انتخاب شد.

مرشد و مارگاریتا

به گزارش ایبنا به نقل راشا اینفوسنتر، بر مبنای یک نظرسنجی که اخیرا در روسیه انجام شده، مردم از مرشد و مارگریتا به عنوان محبوب‌ترین اثر ادبی‌شان نام بردند.

در این نظرسنجی «جنگ و صلح» اثر لئو تولستوی در مقام دوم و «جنایات و مکافات» اثر فئودور داستایوفسکی در رتبه سوم قرار گرفتند. در این نظرسنجی آثار کلاسیک دیگری چون «اوژن اونیگین»، «ارواح مرده»، «قهرمان عصر ما» و «
آنا کارنینا» در کنار آثار متاخرتری چون «دکتر ژیواگو»، «لولیتا»، «سربازان خوب»، «سه مرد در یک قایق» و «رابینسون کروزوئه» جای گرفته‌اند.

این نظرسنجی از سوی موسسه «سوپر جاب» در میان 3 هزار نفر از مردم روسیه در مناطق مختلف این کشور انجام شد و از این میان 16 درصد مرشد و مارگریتا را برگزیدند. این در حالی است که 7 درصد به جنگ و صلح و 3 درصد به جنایات و مکافات رای دادند.

22 درصد از مردم شرکت کننده در این نظرسنجی نیز حاضر نشدند تا از کتاب خاصی نام ببرند چون اعتقاد داشتند که در این دنیا آنقدر کتاب خوب وجود دارد که نمی‌شود از آن میان یکی را برگزید.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...