جلال‌ آل‌احمد همچون صادق هدایت یكی از مطرح‌ترین نویسندگان معاصر ایران در دو زمینه و وجه ادبی و تاریخی است. هر دوی این نویسندگان به زبان فارسی می‌نوشتند و در معرض چندین نوع داوری در مراحل زندگی‌شان قرار گرفتند؛ نخست در دورانی كه زندگی می‌كردند‌، دوم پس از درگذشت و سوم بعد از انقلاب. این دو نویسنده به علت خصوصیاتی كه در آثارشان وجود داشت همواره در معرض داوری‌‌هایی در طیف‌‌های گوناگون موافق و مخالف بودند. موافقان و مخالفانی متعصب كه با تكیه به بخشی از آثار این نویسندگان، داوری‌‌هایی انجام دادند و منتشر كردند كه مبتنی بر جمیع نظرات این نویسندگان نبود.

جلال‌ آل‌احمد در زمان حیات خود پیشرو و به نوعی پرچمدار جریان روشنفكری دهه‌های 30 و 40 و مبارزه با سانسور و جریانات فرهنگی رژیم سلطنتی بود و حضورش باعث رونق مبارزه روشنفكری علیه استبداد شاهنشاهی شد. او زندگی پرماجرایی داشت؛ ابتدا طلبه علوم دینی بود، سپس به جریان «احمد كسروی» روی آورد و با گروهی از همفكران و جوانان پیرو این جریان، به حزب توده گرایش پیدا كرد. او با اینكه در سنین جوانی بود در این حزب به سرعت مدارج تشكیلاتی را طی كرد تا آنجا كه سردبیر نشریه «مردم» شد.

در سال 1324 اولین تردیدها نسبت به جریان حزب توده و وابستگی‌اش به شوروی برای آل‌احمد ایجاد شد و با اصلاح‌طلبان حزب یعنی خلیل ملكی از آن انشعاب كرد. انشعاب او از حزب توده در ایران همزمان با انشعاب «مارشال تیتو» و همفكران او از اردوگاه شوروی در یوگسلاوی و جدایی كمونسیت‌‌های ایتالیا از جبهه شوروی و ایجاد جریان نیروی سوم در ایران به رهبری خلیل ملكی و دفاع از دكتر مصدق بود.

طی سال‌های بعد آل‌احمد به فرهنگ بومی ‌و سنتی ایران توجه ویژه‌ای مبذول كرد كه ثمره آن در كتاب‌‌های «اورازان»، «تات‌نشینان‌‌های بلوك زهرا»، «جزیره خارك در یتیم خلیج فارس» بود. او سرانجام تئوری خود را در رساله پرسروصدای «غربزدگی» مطرح كرد و حاصل سفر حجی كه برایش پیش آمد كتاب «خسی در میقات» شد. این كتاب مهم‌ترین سفرنامه حج در زبان فارسی بعد از سفرنامه ناصرخسرو است. شمع وجود جلال آل‌احمد در شهریور 1348 و در سن 46 سالگی خاموش شد و قلم بر زمین گذاشت. این در حالی است كه 46 سالگی را برخی سن آغاز كار یك نویسنده می‌دانند. شاید به جرات بتوان گفت كمتر نویسنده‌ای را داریم كه در این سال‌های كوتاه زندگی آثاری چنین تاثیرگذار از خود به جای گذاشته باشد.

بدون تردید در حوزه داستان‌نویسی پنج، شش داستان كوتاه همچون «گلدسته‌ها و فلك»، «خونابه انار»، «خواهرم و عنكبوت» و... از مهم‌ترین داستان‌های كوتاه زبان فارسی هستند. در حوزه مونوگرافی كه از سه مونوگرافی برجسته جلال یاد كردیم و در حوزه سفرنامه‌نویسی نیز سفرنامه‌هایش به اروپا و حج در نوع خود بی‌نظیرند. پس از انقلاب اسلامی‌ به خاطر مبارزات او با سانسور و رژیم شاه و دفاع ضمنی‌اش از روحانیت به عنوان یكی از جریان‌‌های مبارزاتی با غرب، عده‌ای از جلال آل‌احمد به عنوان یكی از تئوریسین‌‌های انقلاب قلمداد كردند. در همین راستا جبهه‌گیری خاصی نسبت به او به وجود آمد، بدین معنا كه صف متجددین او را نكوهش و صف انقلابیون ستایشش می‌كردند. در حالی كه آل‌احمد نه آن بود و نه این. او «چون و چرا‌كننده» بود و هرگز نمی‌توانست طرفدار و حامی‌ قدرتی باشد، حتی قدرتی كه او آرزویش را داشت بعد از سلطنت موفق به تصاحب آن بشود. در مجادله میان این دو گروه حامیان و منتقدان وجهه معترض و منتقد بودن جلال آل‌احمد فراموش شد، هر گروه با استناد به جمله‌هایی از او، تلاش برای تصاحبش را داشتند و در مقابل گروه دیگری با استناد به همان جمله‌ها به انكارش برخاستند. در اینكه آل‌احمد مبارز صف اول سانسور نظام شاهنشاهی بود تردیدی نیست، در اینكه خواستار تغییر حكومت در ایران بود تردیدی نیست، در اینكه به سنت و روحانیت به عنوان عناصر كهن و قدیمی ‌و قابل اعتنای مردم توجه می‌كرد تردیدی نیست، اما هرگز نمی‌خواست جایگاه انتقادی خود را فراموش كند. در كتاب «روشنفكران»، «خسی در میقات» و بسیاری دیگر از نامه‌هایش نشانه‌های جدی از او می‌یابید كه نمی‌توانست نظاره‌گر صرف بماند. نفس معترض بودن و منتقد بودن او قطعا او را آرام نمی‌گذاشت و آنچه آل‌احمد را آل‌احمد كرد، ‌همین جایگاه پرسش‌كننده بودن (منتقد بی‌رحم بودن) او بود. این بخشی از شخصیت اوست كه دوستدارانش از یاد برده‌اند. جای او بسیار خالی است زیرا اگر می‌بود قطعا آثار ارزشمند بیشتری خلق كرده بود.

اعتماد

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...