«آقای کتاب»؛ مروری بر زندگی و زمانه حاج علی یزدان‌خوان، کتاب‌فروش انقلابی منتشر شد.

به گزارش مهر، «آقای کتاب» در واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تهیه شده و محمدحسین بارونقی تحقیق و تدوین آن را برعهده داشته است. این کتاب، مروری بر زندگی و زمانه شصت سال کتاب فروشی «حاج علی یزدان‌خواه»، پدر شهید و از کتاب‌فروشان انقلابی و قدیمی شهر کاشان است.

در پشت جلد این کتاب چنین آمده است: «انقلاب که پیروز شد با خودم گفتم من مسئولیتم را انجام دادم و حالا که جهد و سپاه، کتاب فروشی دارند دیگر با یک مغازه کوچک کتاب فروشی نمی کنم و همان لوازم التحریر را می‌فروشم. برای مدتی هم کتاب نیاوردم تا اینکه روزی خانمی به مغازه آمد و گفت کتاب «عربی آسان» می‌خواهم.

«گفتم ندارم و دیگر هم نمی‌آورم. بنده خدا درهم شد و گفت من کتاب می‌خواستم و آمدم از شما بخرم. کمی دور شده بود که صداش زدم و گفتم چند روز دیگر بیا تا کتاب را برایت بیاورم. در یک لحظه با خودم گفتم خدایا اگر گشنگی هم بخورم کتابفروشی را رها نمی کنم. یک دو شب بعد از این ماجرا خواب دیدم کسی در خانه را می‌زند. در را که باز کردم دیدم امام خمینی است. گفتم آقا شما کجا! اینجا کجا؟ گفت کاری انجام دادی و من وظیفه دانستم به خانه‌ات بیایم. تا صبح هم خانه من بود. وقتی بیدار شدم گفتم این نتیجه تصمیم ادامه کتاب فروشی است؛ خدایا چشم، از این به بعد کتاب‌فروشی را رها نمی‌کنم.»

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...