اوست که شیرینی‌های گولیادکین را می‌خورد؛ اوست که شوم و تهدیدکننده، در کوچه پس‌کوچه او را تعقیب می‌کند. بالأخره، مرد بیچاره را به دیوانه‌خانه می‌فرستند؛ در حالی که مثل همیشه شبیه‌اش در تعقیب اوست. اما این شبیه، به تدریج در پشت درشکه‌ای که او را به دیوانه‌خانه می‌برد محو می‌شود.

همزاد | فئودور داستایفسکی
همزاد [Dvojnik]. (The Double) رمانی از فئودور میخایلوویچ داستایفسکی (1) (1821-1881)، نویسنده روس، که در 1846 منتشر شد. این یکی از اولین رمان‌های نویسنده است که با شکستی روبرو شد که چندان سزاوار آن نبوده است. بافت ماجرا در نظر اول غیرواقعی و آشفته می‌آید. ولی در همین کتاب هم عمق شگفت‌انگیز تجزیه و تحلیل و انعطاف بیانی داستایفسکی که بعدها از ویژگیهای سبک او خواهد شد، نمایان است. قهرمان کتاب شخصی است به نام گولیادکین (2) که از تعادل روانی چندانی برخوردار نیست و در پی یک رشته حوادث، عقلش را کاملاً از دست می‌دهد و کارش به دیوانه‌خانه می‌انجامد. نویسنده یک لحظه هم قهرمان خود را رها نمی‌سازد و بی‌وقفه پیشرفت دیوانگی او را زیر نظر دارد. گولیادکین نزد طبیب می‌رود و با او درباره مسائل مختلف صحبت می‌کند تا خودش را قانع سازد که حالت عادی دارد. بعد به خانه یکی از دوستان اداری می‌رود که مجلس رقصی در آنجا برپاست. میل دارد احترامات خود را به دختر خانواده، که مجلس رقص به افتخار او برپا شده است تقدیم دارد. او دختر جوان را دوست دارد. اما در آنجا همه از دیوانگی او باخبرند و از ورودش به خانه جلوگیری می‌کنند. این امر حالت او را تشدید می‌کند؛ مخفیانه وارد خانه می‌شود و کارهای نامعقولی انجام می‌دهد و سرانجام از آن خانه رانده می‌شود. در حالت هذیان، همزاد خود را می‌بیند. دیوانگی گولیادکین به درجه‌ای می‌رسد که حتی او را وامی‌دارد تا شبیه خیالی خود را به دوئل دعوت کند: این همزاد برایش به صورت کابوس مداومی درمی‌آید. اوست که شیرینی‌های گولیادکین را می‌خورد؛ اوست که شوم و تهدیدکننده، در کوچه پس‌کوچه او را تعقیب می‌کند. بالأخره، مرد بیچاره را به دیوانه‌خانه می‌فرستند؛ در حالی که مثل همیشه شبیه‌اش در تعقیب اوست. اما این شبیه، به تدریج در پشت درشکه‌ای که او را به دیوانه‌خانه می‌برد محو می‌شود. واقع‌گرایی روانشناختی داستایفسکی در این کتاب به جلوه‌های نیرومند ترس و ترحم دست می‌یابد. تجزیه و تحلیل حالتهای روحی و افکار شخصیت اصلی این کتاب بی‌رحمانه و وسواس برانگیز است.

مرتضی کلانتریان. فرهنگ آثار. سروش

1.Fedor Michailovic Dostoevski 2.Goliadkin

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...