به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم، مراسم رونمایی از کتاب «روزنامه‌نگاری بدون درد و خونریزی» نوشته محمد دلاوری عصر امروز با حضور محمدحسین صفارهرندی، عباس عبدی، پیام تیرانداز و نویسنده اثر در خبرگزاری فارس برگزار شد.

از روزنامه‌نگاری بدون درد و خونریزی رونمایی شد محمد دلاوری

پیام تیرانداز با اشاره به شکل‌گیری ایده این کتاب گفت: ایده اصلی این کتاب به 3-4 سال پیش بازمی‌گردد. مسئله ما در ان زمان این بود که چه کنیم رسانه را در مسیر پیشرفت کشور مطرح کرده و جایگاهش را تعریف کنیم؟ احساس می‌کردیم رسانه آنگونه که باید در خدمت توسعه کشور قرار نگرفته است. بنابراین از اساتید با تجربه این حوزه خواستیم که تا دیدگاهشان را نسبت به این مسئله مطرح کنند.

محمد دلاوری در ادامه این مراسم صحبت کرد و با اشاره به نام این کتاب گفت: از من می‌پرسند چرا این نام را برای کتاب گذاشتی؟ فکر می کنم به هدفم رسیدم چرا که دوست داشتم این سوال را ازم بپرسید. در حقیقت تیتری بود که یه عالمه سوال ایجاد کرد و هر کس آن را بخواند این سوال‌ها برایش ایجاد می‌شود. البته اسم‌های وزین‌تری نیز وجود داشت از جمله این که آقای تیرانداز پیشنهاد داد اسم این کتاب خاطرات و مخاطرات باشد اما حدس می‌زدم بین این همه اسم نام انتخاب شده بهترین است.

وی تاکید کرد: من از سن کمی وارد کار رسانه شدم اما همیشه با خودم فکر می‌کنم طی این سالها لازم بود در کار روزنامه‌نگاری درد و خونریزی داشته باشیم؟ البته من همیشه در حاشیه امنیت رسانه حاکمیتی بودم. فشار بخشی از کار رسانه در ایران و همه جای دنیاست و همه اهالی رسانه استرس دارند، اما چه می‌شود در یک دهه فعالان این عرصه کار رسانه را کنار می‌گذارند و پیشنهاد مدیریتی را می‌پذیرند؟ همواره سؤالم این بود آیا می‌شد به نحو دیگری عمل کرد تا فشارها تعدیل شود؟ جالب است بدانید در این 20 سال کار رسانه‌ای 5 بار تصمیم گرفتم که این کار را کنار بگذارم، دنیا را گشتم و همواره در فکر این بودم که دریچه جدیدی را به روی خود باز کنم، حالا فکر می‌کنم تازه خبرنگار شده‌ام.

محمد دلاوری بیان داشت: عنوان «روزنامه‌نگاری، بدون درد و خونریزی» کمی طنز دارد و تلاش می‌کند افراد را به فکر وا دارد. 90 درصد کسانی که کار رسانه انجام دادند می‌دانند روزنامه‌نگاری بدون درد و خونریزی ممکن نیست واین کتاب پیام ما به جامعه است که می توان شرایط را عوض کرد یا خیر. این کتاب با این که قطور است اما چاپ اول آن تمام شد و ناشر مشغول چاپ دوم است. با توجه به بازخوردهایی که داشتم این کتاب خوش‌خوان است. البته می‌توانستم آن را به شیوه مصاحبه عمیق تنظیم کنم و در آن از هر کس سوالاتی تکراری را بپرسم.

سخنران بعدی این جلسه، حسین صفارهرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. او با اشاره به عنوان این کتاب گفت: به نظرم ماجرای "درد" را باید جدی گرفت چرا که معادل نام این کتاب، شلغم بی‌بو یا کبریت بی‌خطر است. به نظرم این عناوین برازنده روزنامه‌نگاری ما پس از انقلاب نیست. روزنامه‌نگاری ما بلوغ خود را در ابلاغ پیام و بیان مواضع خود نشان داده و اصلا قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست. قبل از انقلاب چند روزنامه بیشتر نداشتیم و پس از انقلاب بود که چنین تنوع و تکثری را شاهد بودیم. باید اشاره کنم که نام روزنامه‌نگاری اصطلاح متداولی در فضای رسانه‌ای است اما بدون درد بودن آن تفسیربردار است، می‌توان گفت چه باید کرد تا بدون درد باشد؟ به نظرم غیرمسئولانه رفتار کردن، هوای خود را داشتن و نادیده گرفتن منافع از مصادیق بی‌دردی است. اینکه جایی دلش برای مردم می‌سوزد و جایی نه. چیزی را موضوع بداند و مسئله‌ای را در جایی دیگر نه. ممکن است کسی بگوید روزنامه‌نگاری بدون درد و خونریزی است، اما ممکن است فردی هم بگوید این‌گونه نباید باشد، لزومی ندارد که ما رنگ تلخی و درد را به مسائل بدهیم و کام مخاطب را تلخ کنیم.

عباس عبدی در بخش دیگر این جلسه گفت: اولین چیزی که در ایران باید متحول شود، رسانه است. در دنیای جدید رسانه یک کارکردی دارد. اگر رسانه در ایران کارکرد داشته باشد نتیجه‌اش این می‌شود که مردم برای آن پول می‌دهند، همان طور که برای میوه و شیرینی پول می‌دهند. اگر چنین کارکردی وجود داشته باشد دیگر نیازی به وابستگی به منابع مالی دولتی نیست.

او با اشاره به کاهش اقبال مردم نسبت به صداوسیما گفت: اگر درسال 1370 از مردم می‌پرسیدید که از کدام رسانه استفاده می‌کنید بالای 95 درصد مردم از صداوسیما استفاده می‌کردند اما وقتی اکنون می پرسید که یکی دو رسانه خود را نام ببرید درصد آن به زیر 50 درصد می‌رسد و افراد پیر یا کم سواد آن را می‌بینند. بنابراین کار اصلی که در این کشور باید انجام شود تحول در رسانه است. تحول ان هم به گونه ای نیست که سیستم‌ها خوششان بیاید. به نظرم هیچ چیزی بهتر از این نیست که رسانه‌ها آزاد شوند.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...