کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» اثر رولف دوبلی، نویسنده سوئیسی است. دوبلی در این کتاب کوشیده بر اساس مطالعات، تحقیقات و تجربیات شخصی خود و نیز اندیشمندان و صاحب نظران دیگر، خطاهای شناختی را معرفی و راجع به آنها توضیح دهد. به قول خود دوبلی، ناتوانی در شفاف اندیشی – یا به قول متخصصان، «خطای شناختی» - یک انحراف اصولی از منطق است، انحراف از افکار و رفتار بهینه، عقلانی و مستدل.

منظورش از «اصولی» خطاهایی نیست که گاهی اوقات در تصمیم گیری ها گرفتارش می شویم بلکه مقصود اشتباهات معمول و چالش هایی است که مدام بر سر راه منطق ما قرار می گیرد. الگوهایی که قرن هاست بین نسل های مختلف بشر تکرار می شوند. به عنوان مثال ما معمولا بیشتر اطلاعات خودمان را دست بالا می گیریم تا دست پایین یا اینکه خطر از دست دادن یک چیز خیلی بیشتر ما را برانگیخته می کند تا امکان به دست آوردن یک چیز مشابه.

دوبلی در نود و نه فصل این کتاب، بر اساس مشاهدات علمی، نتایج آماری، استدلال و به کمک مثال های ملموس و قابل فهم به خوبی برخی از رایج ترین خطاهای شناختی را مطرح می کند. به اعتراف خود دوبلی، فهرست خطاهای موجود در کتاب هنر شفاف اندیشیدن کامل نیست و با گذر زمان خطاهای جدیدتری هم پیدا خواهد شد.

این کتاب یک درمان قطعی یا دستورالعمل حاضر و آماده برای مبارزه با خطاهای شناختی نیست. برخی از این خطاها چنان در تار و پود ما تنیده شده اند که رهایی از چنگ شان تقریبا غیرممکن است. هدف اصلی از دانستن این خطاها این است که تا جایی که امکان دارد در زندگی روزمره گرفتارشان نشویم.

بهزاد توکلی درباره ترجمه این اثر می گوید: «زمستان سال 93 کتاب هنر شفاف اندیشیدن از طریق یک دوست مهربان معرفی شد. خیلی زود به خاطر جذابیت اثر، تصمیم به ترجمه آن گرفته شد. با این حال، گرفتاری کاری، شروع ترجمه کتاب را تا اواخر بهمن به تعویق انداخت. به دلیل فاصله زمانی کم تا شروع نمایشگاه کتاب هر سه نفر تقریبا شبانه روز کار ترجمه را انجام می دادیم و گاه به گاه در جلسه هایی مشترک ابهام ها و ایرادها را برطرف می کردیم. بعد از شب زنده داری ها و تلاش فراوان و با همکاری بی دریغ نشر چشمه، ترجمه کتاب برای نمایشگاه کتاب آماده شد.
با وجود پایین بودن سرانه مطالعه کتاب در ایران، استقبال از هنر شفاف اندیشیدن فراتر از انتظار بوده به طوری که در کمتر از هفت ماه از انتشار، کتاب به چاپ پنجم رسیده است. با توجه به وضعیت نا به سامان کتابخوانی در کشور، چنین استقبالی مایه دلگرمی و امیدواریست. هنر شفاف اندیشیدن از آن کتاب ها نیست که گام هایی به سمت موفقیت یا رازهای خوشبختی را به ما نشان می دهند، این کتاب فقط می خواهد با زبانی ساده نسبت به قفس غفلت و خطاهای فکری معمول آگاه مان کند. برای فردایی بهتر، همه ما به هنر شفاف اندیشیدن نیاز داریم.

همچنین عادل فردوسی پور درباره این کتاب گفته بود: «میزان فروش کتاب قطعا به شهرت من هم بستگی داشته اما کتاب هم کتاب خوبی بوده. یعنی فکر می کنم یکی از دلایلی که فروش بالا رفته، سفارش کردن افرادی که خوانده اند به افرادی که نخوانده اند بوده، یعنی موجش فکر می کنم در حد یکی دو چاپ تاثیر گذاشته ولی بقیه اش به خاطر این بود که خود کتاب برای عوام و هم برای خواص جذاب بوده است.
من وقتی کتاب را خواندم خیلی خوشم آمد ولی نگرانی که داشتم این بود که مثل کتاب های آنتونی رابینز و قورباغه ات را قورت بده نباشد. کتاب را برای برخی از اساتید دانشگاه تهران فرستادم و آنها گفتند کتاب گیشه ای و بازاری نیست. ملموس بودن این کتاب به دلیل آسان بودن آن است. این کتاب نود و نه فصل دارد و هر فصل سه صفحه و آدم از مطالعه آن اذیت نمی شود. به خاطر فضای موجود در این کتاب 10 بار تا حالا آن را خوانده ام و هر دفعه نکته ای جدید در آن پیدا می کنم.»

برترین ها
 

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...