رمان «بی‌پناه» [À l'abri de rien] نوشته‌ی اولیویه آدام [Olivier Adam] با ترجمه مارال دیداری توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «بی‌پناه» در سال ۲۰۰۷ چاپ شد. نویسنده کتاب پیش رو، چهار سال بر سر نوشتن یا ننوشتن‌اش جنگ درونی و کلنجار داشته است. او می‌گوید انتخاب با من نبود. سرانجام تسلیم شدم اما چیزی که از همان ابتدا از آن مطمئن بودم، ماری شخصیت اصلی و راوی داستان بود که از اول همراه من بود.

این رمان هم مانند دیگر آثار نویسنده، با فاصله کمی از انتشار تبدیل به فیلم‌نامه شد و فیلم سینمایی «مامان دیوانه است» با اقتباس از آن ساخته شد. این فیلم در سال ۲۰۰۷ برنده جایزه تلویزیون فرانسه و بهترین فیلم‌نامه فستیوال روشل شد.

اولیویه آدام متولد سال ۱۹۷۴ در حومه پاریس است. نقدهای زیادی به آثار این نویسنده وارد شده و دربرگیرنده این مفهوم بوده‌اند که فضای داستان‌هایش کمابیش مشابه، سیاه و تاریک، تلخ و سرد، غمگین و پرخشونت است. رمان «بی‌پناه» او درباره افرادی است که شاید دیگران، در گذشته فقط در تیتر روزنامه‌ها، صفحه حوادث یا اخبار رادیوتلویزیون چیزی درباره‌شان شنیده یا دیده بودند. مهاجران آفریقایی، عراقی، افغان و ایرانی ساکن در جنگلِ کاله، آن‌هایی که می‌خواهند نوع‌دوستی‌شان را نشان دهند یا ادای انسان‌دوستان را در بیاورند، آدم‌های بی‌اعتنا به جنگلی‌ها و آن‌هایی که از کنارشان عبور می‌کنند؛ همه در این رمان حضور دارند.

داستان «بی‌پناه» درباره آدم‌های توسری خورده‌ای است که گاهی خشونت و تندی زیادی در وجود خود انباشه کرده‌اند. راوی اصلی این رمان یک زن و یکی از همین آدم‌هاست.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

از آن‌ لحظه به بعد دیگر صدایش را نشنیدم. دیگر نه یک کلمه با من حرف زد نه نگاهم کرد، انگار به‌کل نامرئی شده بودم و مرا نمی‌دید. این‌جور کارها از او که اهل قهرکردن و لجبازی بود خوب برمی‌آمد، دهنش را می‌بست، چشم‌هایش هم کور می‌شد. این‌وضعیت می‌توانست چند روز طول بکشد، گاهی اوقات تقریبا یک هفته این‌طوری بود.
رفتم پایین توی آشپزخانه، چشم‌های بچه‌ها پف کرده بود و ردّ سفید شیر روی لب‌های‌شان مانده بود. لیز وقتی مرا دید با آن چشم‌های خیس و صدای ملتمسانه‌اش ازم پرسید عصر بعد از مدرسه خانه هستم یا نه. گفتم حتما فرشته‌کوچولوی من. البته که این‌جا هستم، برای شما همیشه هستم. با این‌که جواب درستی نبود ولی این را گفتم. این اواخر فقط گه‌گاهی آن‌ها را می‌دیدم.
بردم‌شان مدرسه و لیز دوباره پرسید آیا بعد از مدرسه خانه هستم، می‌آیم دنبال‌شان، پیش آن‌ها می‌مانم؟ گفتم بله و خوب فهمیدم که حرفم را باور نکرد. دست‌کم ده روزی بود که مارتین از مدرسه‌ می‌آوردشان و به درس و مشق‌شان می‌رسید تا استفان از سر کار برگردد و آن‌ها را تحویل بگیرد. محکم بغل‌شان کردم، سر و روی‌شان را غرق بوسه کردم اما آن‌ها مثل چوب خشک‌شان زده بود. از لوکا قول گرفتم که دیگر دعوا نکند. حتی با نیکلا. حتی اگر باز هم جلوِ همه بگوید که من هم‌خواب کوزوویایی‌ها شده‌ام. دیدم از حیاط مدرسه رد شدند. آسمان آن‌قدر گرفته بود گویی به‌زور خودش را نگه داشته بود و هر آن ممکن بود دوباره ببارد.
بعد برگشتم تا خانه را کمی مرتب کنم، باعجله کار می‌کردم، ضبط را روشن کردم، کارها را تند و فرز انجام می‌داد، به‌نظرم سخت نمی‌آمدند، برایم راحت و حتی لذت‌بخش بودند، توی یک‌ چشم‌به‌هم‌زدن تمام‌شان کردم، وقتی همه‌جا مرتب شد، رفتم بیرون.

این کتاب با ۱۶۲ صفحه، شمارگان۷۰۰ نسخه و قیمت ۲۰هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...