ماجرای اسکروج پیر و خسیس و ملاقات عجیب و غریبش با روح «مارلی» شریک سابقش است... تغییر و تحولات اخلاقی او مخصوصا در برخورد با پسرک معلول کارمندش باب کراچیت ... بدجنسی و خساست نقش اول داستان، روح، کودک معلول، تاریکی شب و خواب، شادی بخشش و هدیه دادن، برف و زمان وقوع داستان که شب سال نوی مسیحی ست از جمله مضامین گرافیکی استفاده شده در این طرحهاست
...
آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته... بیتجربگی در زندگی، اعتمادی بیحد نسبت به دیگران در وی پدید میآورد... عاشق ناستازیا فیلیپوونا دختر زیبا ولی بدنام شده است... مردی جاهطلب است که به دلیل مزایایی که از این ازدواج برای وضع شغلی او حاصل خواهد شد در هوای آن است... خود را به مهلکه ماجرایی پرخطر میاندازد: نجات ناستازیا... اما دختر ژنرال به وی اظهار عشق میکند
...
هزار و نهصد و هشتاد و چهار اورول... خروجی غرب اثر محسن حمید... درباب زندگی مینیمالیستی یا خداحافظ وسایل اضافه... سرگذشت ندیمهی مارگارت آتوود... ایکیگای: دلخوشیهای کوچک زندگی... ابله باتومان... نیکوتین به روایت گرگور هنس ... پاچینکوی مین جینلی و زنی با موهای قرمز اثر پاموک
...
در مرز ایالت ترانسیلوانیا، قلعه وحشتناک کنت دراکولا قرار دارد... شبها از گورش برخاسته و به دنبال طعمههایش میگردد... در نور مهتاب به سراغ لوسی جوان میآید و پس از نوشیدن خونش، بهشکل یکخفاش فرار میکند... اینزنان شیطانی به چشم ونهلسینگ یکی از یکی زیباتر میآیند... فیلسوف، متخصص علوم ماوراءالطبیعه و یک مسیحی دوآتشه است... یکی از مشهورترین رمانهای وحشت در جهان است که برای اولین بار در ۱۸۹۷ منتشر شد
...
اثر مشهور و منفور نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی... ماکیاولی در نامه مشهوری به دوست خود درباره کتابش مینویسد: «... اینکه حاکمیت چیست، بر چند نوع است، چگونه آن را به دست میآورند، چگونه آن را حفظ میکنند و چگونه آن را از دست میدهند.»... شهریار باید بتواند، در عین حال، هم روباه باشد و هم شیر؛ نباید پایبند پیمان خود بماند... باید خود را به ظاهر مهربان و درستپیمان و مردمدوست و راستگو و دیندار نشان دهد، ولی در عین حال باید بتواند چنین نباشد
...
به راستی شعری حماسی به نثر است. نویسنده به همراهی تمامی خدمه کشتی «پکود»، که پایگاهش بندر ننتاکت است، به تعقیب والی میپردازد که معمولی نیست... در یکی از صیدهای پیشین، موبی دیک پای اهب را قطع کرده است و او از این حادثه تنفری تسکین ناپذیر به دل دارد که تنها با صید و مرگ دشمن مخوف و بیرحم آرام خواهد گرفت... هیچ چیز نمیتواند ارزش نمادین و جانکاه و عمیقاً انسانی این مسابقه مرگ را از میان ببرد
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
آثاری از این دست فقط ما را عالمتر یا محققتر نمیکنند، بلکه حال ما را خوشتر و خوبتر میکنند... میگوید مفاهیم اخلاقی 8 تاست... ما نخست قهرمانان اخلاقی و قدیسان اخلاقی و فرزانگان اخلاقی (به صورت خلاصه اسوههای اخلاقی) را تشخیص میدهیم، سپس میگوییم هر چه در اینها هست، از نظر اخلاقی خوب یا درست یا فضیلت است... اما ما نمیتوانیم به احساسات و عواطف صرف تکیه کنیم... ممکن است کسی از یک جنبه الگو باشد و از جنبههای دیگر خیر... پس ما معیاری مستقل از وجود الگوها یا اسوهها داریم!
...
شناخت ما از خودمان را معطوف به نوشتههای غیرایرانی کردند... سرنوشت تاسیس پارلمان در ایران با مشاهدات سفرنامهنویسان گره خورده... مفهوم و کارکرد پارلمان در اواخر دوره ناصری... مردم بیشتر پیرو و تابع بودند، یعنی متابعت و اطاعت از دالِّ سیاسی مرکز قدرت، امری پذیرفته شده تلقی میشده ... مشورت برای نخبگان ایرانی اغلب جنبه تاسیسی نداشته و تنها برای تایید، همفکری و یاریدهندگی به شاه مورد استفاده قرار میگرفته... گفتوگو و تعاملی بین روشنفکران ملیگرا و روحانیون مشروطهخواه
...
با خنده به دنیا آمده است... به او لقب سفیر شادی، خنده و گشادهرویی میدهند... از لرزش بال حشرهای تا آه زنی در حسرت عشق را میتواند بشناسد و تحلیل کند... شخصیتی که او بهعنوان معجزهگر در روابط انسانی معرفی میکند و قدرتاش را در برقراری و درک ارتباط با آدمها و سایر موجودات بهتفصیل نشان میدهد، در زندگی شخصی خود عاجز از رسیدن به تفاهم است
...
سرچشمههای ایراندوستی متعدد هستند... رفتار دوربین شعیبی در مکان مقدسی مثل حرم، رفتاری سکولاریستی است... جامعه ما اما جامعه بیماری است و این بیماری عمدتا محصول نگاه سیاسی است. به این معنا که اگر گرایشهای دینی داری حتما دولتی و حکومتی هستی و اگر میخواهی روشنفکر باشی باید از دین فاصله بگیری... در تاریخ معاصر همین روسها که الان همه تکریمشان میکنند و نباید از گل نازکتر به آنها گفت، گنبد امام رضا (ع) را به توپ بستند اما حرم امن ماند
...
با بهرهگیری از تکنیک کاتآپ و تکهتکه کردن روایت، متنهایی بهظاهر بریده و بیربط را نوشته است، تکههایی که در نهایت همچون پازلی نامرئی خواننده را در برابر قدرت خود مبهوت میکند... با ژستی خیرخواهانه و گفتاری مبتنی بر علم از هیچ جنایتی دریغ نمیکند... مواد مخدر به نوعی تسلط و کنترل سیستم بدن ِفرد معتاد را در دست میگیرد؛ درست مانند نظام کنترلی که شهروندان بدون آن احساس میکنند ناخوشاند، شهروندانی محتاج سرکوب امیالشان... تبعیدگاهی پهناور است که در یک کلمه خلاصه میشود: مصونیت
...