• 13 اسفند 1401

    ادبیات-و-تجربه-عشق-در-دوران-پیری-آرش-نراقی

    غالباً عاشقی در دوران پیری را رفتاری رسوایی‌آفرین می‌دانند... با رسیدن به سالخوردگی بیش از هر زمان دیگری به روابط انسانی عمیق، از جمله روابط عاشقانه محتاجیم... در مورد زنان سالخورده مسئله تشدید می‌شود. گویی زنان حق و قابلیت عشق‌ورزی ندارند، خصوصاً وقتی سالخورده شوند... فمینیست‌ها هم عشق‌های پیرانه‌سرانه را ملامت می‌کنند... دو مدل عشق‌ورزی: عشق خیزابی و عشق جویباری... آنتونی و کلئوپاترا هر دو در دوران پختگی‌اند و هر دو امپراتور... توصیفات عطار از شیخ صنعان و دختر ترسا یک عشق نوجوانانه است ...

  • 01 بهمن 1401

    کمدی-الهی-دوزخ-دانته-آلیگیری

    مرکب از سی و سه سرود است... از اندوه آغاز می‌شود و به پایانی خوش می‌انجامد... «الهی» صفتی است که نسل‌های بعد به این منظومه داده‌اند... مغاک تیره‌ی نومیدی و درد است که مخلوق انسانی، چون به عمد از کمالی که در فطرت او نهاده شده است روی برمی‌تابد، در آن فرو می‌افتد... انسانِ دوستدار زیبایی خدا را دوست دارد، ولو او را نشناسد... میل لجام‌گسیخته‌ی آدمی که خود را مرکز جهان می‌داند... کمالات در وجود 3 زن تجسم یافته‌اند... تیره‌روزانی را می‌بینند که هرگز زنده نبوده‌اند... محکومان مانند چرخی بیهوده می‌گرد ...

  • 17 شهریور 1400

    درباره-اسطورهی-نخستین-انسان-یا-آدم

    به سبب ارتکاب گناه نخستین از بهشت زمینی (باغ عدن) رانده شد... در میان داستان‌های توراتی بیشترین موضوعات را برای هنر و قصه فراهم آورده است... در قرون وسطا بسیار مورد پسند عامه بود...آفرینش و هبوط آدم و ظهور مرگ را حکایت می‌کند... آدم و حوا را نشان می‌دهد که متوحش از مشاهده‌ی گرسنگی و تشنگی و خستگی و نومیدی و مرگ و دستخوش وسوسه‌ی جاذبه‌های «شهوت» و «جهان»اند... اوریئیل فرامی‌رسد و آنها را از بهشت می‌راند... گوری برای خود در کنار گور هابیل می‌کند ...

  • 18 مرداد 1400

    شاهنامه-روشنفکری-و-شاهرخ-مسکوب-بهرام-بیضایی

    ملک‌الشعرای بهار هم شاهنامه را ستود هم از متون پهلوی ترجمه کرد... عبدالحسین نوشین هم بین شاهنامه و روشنفکری چپ تعارضی نمی‌بیند و رستم و سهراب را روی صحنه برد... دشنام‌هایی که گلستان و شاملو بر شاهنامه و فردوسی شمرده‌اند از شماره بیرون است... از توطئه دربار پهلوی می‌گویند که سعدی و حافظ را کنار گذاشتند که فردوسی را بزرگ کنند!... آشیخ ابوالقاسم فردوسی! مخالف ضحاک انقلابی... دشنام به شاهنامه مدتها به معنی دشنام به شاه بود... مسکوب هم پیشینه تربیت دینی داشت هم پیشینه تربیت حزبی... اما راه مستقل خود ...

  • 29 فروردین 1400

    آخیلئوسنامهها-یا-دربارهی-اسطورهی-آشیل

    بی‌وجود او یونانیان توان پیروزشدن ندارند... با خبر لشکرکشی به تروا، تنیس، مادر آخیلئوس، از بیم آنکه مبادا پسرش دچار سرنوشت غمباری شود، خواهان مصون‌داشتن او از خطرات جنگ است: پس او را به اسکوروس می‌برد و به قیافه‌ی مبدل دختربچه‌ای درمی‌آورد... ماجراهایی که در این آخیلئوس‌نامه نقل می‌شوند یکسره خیالی‌اند و با افسانه‌ی سنتی هیچ ربطی ندارند... زن جوان از شوهرش به التماس می‌خواهد تا از چنگال مرگ، این دشمن سهمگین، نجاتش دهد... در دوراهی ننگ و نام و عشق، درمانده و دودل است ...

  • 22 بهمن 1398

    بازخوانی-مهدی-اخوان-ثالث-در-گفتوگو-با-رضا-سیدحسینی

    سال 36 یا 37 بود که سردبیر «سخن» شدم... اخوان بسیار باسواد است... مساله اخوان با نیما فرق می‌کند. توجه به نوآوری یک مقدار نیما را از التفات به زبان‌ورزی و خوش‌سلیقگی دور کرده... اخوان فقط وزن را از نیما گرفته. او به‌شدت دنباله‌روی زیبایی کلام است... خانلری خیلی بی‌رودربایستی حرفش را می‌زد. طوری می‌گفت که انگار نیما سواد ندارد... اینها از اول توده‌ای بودند. حتی امثال ما که رسما اسم ننوشته بودیم چپ می‌زدیم.مد روز بود و هرکس که توده‌ای نبود «امّل» به حساب می‌آمد... هیچ بارانی شما را شست نتواند ...

Loading
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...
به مزاحت نگفتم این گفتار/ هزل بگذار و جد از او بردار... گلستان سعدی آکنده از این مثال‌هاست که برخی خنده‌دار است و برخی نه. هیچ‌کدام اما مستهجن نیستند و در آن نشانی از ناسزای ناموسی و... نیست؛ برخلاف خیلی‌های دیگر. مثلاً در مولانا اینها دیده می‌شود. بنگرید به داستان خر و کنیز... عبید زاکانی، ناقد اجتماعی بود و خیلی از شعرهایش نیز مستهجن... از نظر کرمر، هجویه‌سرایی را باید واکنشی به جو شریعت‌زده و استبداد سیاسی دانست... به پاسبان وسط راه، نیمه شب چه بگویم؟/ من ادیب، به یک لات بی‌ادب چه بگویم؟/مرا ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دیگر آن جوان پرخاشگر حماسه خوان نیست که در «ارغنون» چنان شاد و شنگی داشت و می‌خواست «بنیاد سپهر را براندازد»... اگر از این زندگی در شکنجه است و بر آن دشنام می‌فرستد، نمایشگرِ آن نیست که او این زندگی را دوست ندارد؛ بلکه زندگی پست را نمی‌خواهد... خاطرش آرامش نمی‌پذیرد. جز آنکه خود را به لودگی بزند و همه چیز را مسخره کند... ای درختانِ عقیم ریشه‌تان در خاک‌های هرزگی مستور! ...
انسان را به نظاره‌ی شاعرانه‌ی اشیا در درونی‌ترین زندگی آنها می‌برد... اراده‌ی خدا را جانشین اراده‌ی خویش می‌کند، و به همین سبب، استقلال مطلق در برابر خلق و وارستگی در برابر اشیا پیدا می‌کند؛ دیگر خلق و اشیا را برای خودشان دوست می‌دارد؛ همان‌گونه که خدا آنها را دوست می‌دارد... انسان به عنوان آفریده‌ی عشق مرکز آزادی است و مغرورانه در برابر خدا و سراسر جهان هستی می‌ایستد. عمق درون او را تنها خدا می‌تواند بخواند! ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...