در دادگاه طلاق هفتمین زنش حضور دارد... هر دو ازدواجهای متعدد کردهاند، شکستهای عاطفی خوردهاند و به دنبال عدالت و حقیقتند... اگر جلوی اشتهاتون به زنها رو نگیرین بدجوری پشیمون میشین... اشتتلر تا پایان داستان، اشتهایش را از دست نداد، ترفیع شغلی نگرفت و پشیمان هم نشد... دیگر گاوصندوق نمیدزدند بلکه بیمه را گول میزنند و با ساختن صحنه تصادف، خسارت میگیرند... صاحبمنصبها و سیاستمداران، پشت ویترین زندگیشان، قانون و عدالت را کنار میگذارند
...
نمایندهی سیار یک مؤسسهی تجاری است که اتومبیلش، در سفری که برای انجام امور شرکت انجام میدهد، خراب میشود... با چهار مرد -که همه قاضیان بازنشسته هستند- آشنا میشود که او را به صرف شام دعوت میکنند... یک بازی دستهجمعی: محاکمهای خیالی... نقش متهم را به عهده میگیرد و بازی آغاز میشود... اعتراف میکند که با همسر او رابطهی عاشقانه داشته... سخنان وکیل مدافع بینتیجه است. رئیس دادگاه حکم اعدامش را صادر میکند
...
بازرس ماتایی که یکی از زبدهترین افراد نسل خویش بود، نه سال قبل برای تصدی شغلی در خارج از کشور منصوب شد. اما دو روز قبل از عزیمت، قضا و قدر او را به ماگندروف، دهکدهای در اطراف زوریخ، کشاند که آنجا دختر کوچکی به نام گرتیلی موزر به قتل رسیده است. بازرس که وظیفه دارد این خبر دهشتناک را به والدین کودک بدهد، طی گفتگویی جانفرسا به مادر دخترک قول میدهد مجرم را بیابد.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
میخواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطهای بیابد و بگوید «اینجا پایانی خوش برای خودم میسازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعیاش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیلیافته برای مجموعهای از مسائل بنیادین است که در هم تنیدهاند؛ مسائلی همچون رابطه فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه تلاقی دهها مسئله ژرف و تأثیرگذار است
...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار میگیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه میدهی... روان شناسی رشد به ما کمک میکند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی میرسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی میرسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد
...
مشاوران رسانهای با شعار «محصول ما شک است» میکوشند ابهام بسازند تا واقعیتهایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست میبیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفتوگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسشها را با نظاممندی، دقت و منطق پی میگیرد
...
عوامل روانشناختی مانند اطمینان بیشازحد، ترس از شکست، حس عدالتطلبی، توهم پولی و تاثیر داستانها، نقشی کلیدی در شکلگیری تحولات اقتصادی ایفا میکنند. این عوامل، که اغلب در مدلهای سنتی اقتصاد نادیده گرفته میشوند، میتوانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونقهای غیرمنتظره یا رکودهای عمیق میشوند
...
جامعیت علمی همایی در بخشهای مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستانهای مثنوی، او معانی لغات را باز میکند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی میپردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزارههای غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیمبندی سهگانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی میکند
...








