• 19 بهمن 1384

    مارک-تواین

    از کودکی ذوق ماجراجویی بسیار داشت و پس از مرگ پدر که در دوازده سالگی او رخ داد، دنباله تحصیل را رها کرد و به نوبت کارگر چاپخانه، راننده کشتی بخار و سرباز داوطلب شد، مدتی نیز به گروه جویندگان طلا، پیوست و پس از آنکه از سفرهای متعدد و اشتغال به حرفه‌­های گوناگون، معرفتی پیدا کرد، به روزنامه‌­نویسی پرداخت و در مقاله‌­نویسی سبک خاص فکاهی را برگزید... هنر مضحکه­‌نویسی او باعث شد که به هرچیز جنبه نمایشی طنز ببخشد... عاشق عکس! یکی از دوستان برادرش شد ...

Loading
نویسنده جوان متهم است که با زن جوانی به نام کاتیوشا رابطه داشته و این رابطه‎ موجب بیکاری زن جوان و روسپیگری وی شده است. با شهادت دروغ او و ارائه مدارک جعلی، زن جوان گناهکار و به سیبری تبعید می‌شود... سرگرمی روزانه این وکیل جمع آوری اثر انگشت های مردم شهر است؛ این سرگرمی او را قادر می سازد تا بدون تکیه به عقل و هنر وکالتش، ثابت کند این دوقلوها نمی توانند قاتل باشند. ...
پسر حادثه‌جوی پدری ناشایسته و تا اندازه‌ای می‌خواره است. بچه که به حال خود رها شده است توسط خانواده مهربان و نیکوکاری به فرزندی پذیرفته ‌می شود. ولی به دست پدرش،‌ که برای پول گرفتن از او به کوشش‌های بیهوده‌ای دست زده است،‌ ربوده می‌شود و به کلبه متروکی در بیشه‌های اطراف سواحل ایلینوی آورده می‌شود... از آن لحظه‌ای که دو بچه یکدیگر را باز می‌یابند، و تام که هک را مرده می‌پنداشت به شدت دستخوش تعجب می‌شود، جریان داستان سرعت از کف می‌دهد. ...
تام سایر خصوصیت‌های سه بچه‌ای را که نویسنده با ایشان آشنایی داشت دارد... خرافاتی که در این کتاب به آن توجه می‌شود‌ ،‌ هنوز در میان بچه‌ها و بردگان غرب (امریکا) زنده بود. «تواین» اثر خویش را به نیت قشر وسیعی می‌نوشت و می‌خواست به خوانندگانش یادآور شود که آنها چه بوده‌اند، چه اندیشه‌هایی داشته‌اند، و گهگاه دست به چه اقدام‌های عجیبی می‌زده‌اند. ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...