یک خلبان پیشین نیروی هوایی ارتش نازی آلمان در کتابی که به‌زودی منتشر خواهد شد، اذعان کرده است، هواپیمایی را که خلبان آن احتمالا "آنتوان دوسنت اگزوپری"- نویسنده‌ی سرشناس فرانسوی - بوده، مورد هدف قرار داده است.

در قسمت‌هایی از کتاب «سنت اگزوپری؛ آخرین راز» به نقل از "هورست ریپرت" - خلبان بازنشسته‌ی نیروی هوایی ارتش نازی آلمان - نوشته شده است: «من اگزوپری را هدف قرار دادم». با این حال، این خلبان 88ساله در این کتاب اعلام کرده است که خلبان را ندیده و برایش امکان‌پذیر نبوده مطمئن شود آیا او اگزوپری بوده است. وی همچنین نوشته است: «بسیار امیدوارم که آن خلبان، اگزوپری نبوده باشد.»

به گزارش ایسنا به نقل از آسوشیتدپرس، "ریپرت" در کتاب خود با بیان این‌که او خود یکی از علاقه‌مندان آثار "اگزوپری" است، آورده است: «در جوانی در مدرسه، ما آثار اگزوپری را می‌خواندیم و کتاب‌هایش را بسیار دوست داشتیم. اگر می‌دانستم که آن خلبان اگزوپری است، هرگز او را هدف قرار نمی‌دادم.»

"سنت اگزوپری" - نویسنده‌ی کتاب معروف «شازده کوچولو» - که در 31 ژوئیه‌ی 1944 از "بورگو" در "اوت کورس" با هواپیمای خود برای مأموریت شناسایی و مراقبت، پرواز کرده بود، هرگز به پایگاه خود بازنگشت و تکه‌های هواپیمای این نویسنده‌ی سرشناس در ژوئن 2004 در موزه‌ی هوا و فضای "بورگه" قرار گرفت.

از آثار "اگزوپری" که عمدتا درباره‌ی تجربه‌های خلبانی او هستند، به «باد، شن و ستارگان» و همچنین «نبرد با فرشینه» می‌توان اشاره کرد.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...