یک شهروند آمریکایی خواهان توقیف کتاب "موشها و آدمها" شد.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از کانزاس دیلی، یک مادر خانه دار با مراجعه به دفتر رئیس کتابخانه مرکزی این شهر با ادعای ناصواب و مضر بودن مطالب مندرج در رمان "موشها و آدمها"ی جان اشتاین بک خواهان توقیف و خروج این کتاب از قفسه های کتابخانه شد.

جان اشتاین نویسنده آمریکایی برنده نوبل ادبی سال 1962 از زمان انتشار این رمان در سال 1937 بی وقفه آماج حملات دشمنان و مخالفانی بود که آشکار و پنهان به او و آثارمی تاختند.

این گروه دو سال بعد با انتشار "خوشه های خشم" بالاخره بهانه ای برای علنی کردن کینه و عداوت خود یافته و با راه اندازی کتابسوزان سراسری و با بهره گیری از موج خشم کشاورزان برانگیخته تا مدتها و در اکثر مناطق آمریکا انتشار آثار اشتاین بک را دچار وقفه کردند.

مرگ اشتاین بک به سال 1968 پایانی بر این سانسور بود و سالهاست دیگر کسی از تصاویر خشن و واقعی قصه های اشتاین بر نمی آشوبد اما این مادر آمریکایی با شکوای خود این روال عادی را شکست.

دانا واشینگتن در شکایت خود به رئیس کتابخانه شهر نوشته :"کتابهای این نویسنده از هر ترانه رپی زننده تر و رکیک ترند. کتاب "موشها و آدمها" بسیار خشن و کلمات آن خیلی رکیک اند و نباید مسئولان اجازه دهند چنین کتابهای فاسدی به دست مردم و به خصوص نوجوانان بیگناه و معصوم بیفتند."

این نامه هشت صفحه ای که با انتشار در روزنامه های محلی بیشتر اسباب خنده و تفریح شده اینک به عنوان یک شکوائیه در دستور بررسی جلسه عمومی هیئت امنای کتابخانه شهر قرار دارد و آنها اواخر همین هفته درمورد سرنوشت اشتاین بک در کانزاس تصمیم خواهند گرفت.

درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...