یک دادگاه نیویورک دیروز انتشار کتابی را که به عنوان دنباله‌ای بر «ناتور دشت» سلینجر منتشر شده بود، در آمریکا ممنوع ساخت.

به گزارش ایبنا به نقل از گاردین، دلیل دادگاه برای ممنوعیت انتشار این کتاب در آمریکا این است که کتاب «60 سال بعد» نوشته فردریک کالتینگ، به شدت از اثر کلاسیک سلینجر که درباره ترس‌های یک نوجوان است وام گرفته بدون این که به مقدارکافی شرایط نقد یا هجو در آن موجود باشد.


«فردریک کالتینگ» نویسنده سوئدی در کتاب «60 سال بعد: در دل دشت» به زندگی «آقای ک» پیرمرد 76 ساله‌ای پرداخته که از یک خانه سالخوردگان در نیویورک خارج می‌شود و در خیابان‌های شهر مثل هولدن کالفیلد قهرمان ناتور دشت آواره است.

کالتینگ که این کتاب را با نام مستعار جی.دی.کالیفرنیا نوشته است، در ماه می به گاردین گفت: «در این کتاب هم مثل کتاب اصلی که قهرمان در شهر می‌چرخد، در حین این گشت و گذار به بررسی خودش و گذشته‌ای که پشت سر دارد، فکر می‌کند. او هنوز هولدن کالفیلد است و دیدگاه‌های خاصی نسبت به چیزها دارد. او می‌تواند خسته باشد، و سرخورده از این دنیای کوفتی».

در آن زمان این نویسنده امیدوار بود که شاید سلینجر از این کتاب استقبال کند؛ اما این امیدی است که اکنون به سرخوردگی انجامیده زیرا سلینجر همه تلاشش را برای توقف انتشار کتاب به کار برد. او از سال 1965 تاکنون تلاش کرده است تا از انتشار آثارش جلوگیری کند.

کالتینگ با تاکید بر این که نمی‌خواهد سلینجر را وادار کند تا از انزوای خود خواسته و حریم خصوصی‌اش خارج شود، ‌ابراز امیدواری کرده بود که او نظرش را درباره این کتاب ابراز کند.

او برای دفاع از خودش در دادگاه ادعا کرده بود که این کتاب هجو و نقدی بر کتاب سلینجر است. اما «دبورا بتز» قاضی دادگاه آمریکا دیروز با این استدلال مخالفت کرد و اعلام کرد که قهرمان این کتاب «عمیقا همان کالفیلد سلینجر» است. وی در حکم 37 صفحه‌ای‌اش افزوده است که این کتاب در موضوع و سبک نوشتار کاملا از ناتوردشت اقتباس کرده است. و این که آقای «ک» همان افکار، خاطرات و شخصیتی را دارد که کالفیلد داشت و حتی دقیقا از همان زبانی برای بیان عقایدش استفاده می‌کند که هولدن می‌کرد.

قاضی دادگاه همچنین اشاره کرده است که آقای «ک» هم علاقه‌مند است دقیقا از همان واژه‌های کوفتی، لعنتی، قلابی، جهنم، مزخرف و جمله «منو بکش» استفاده کند.

برخلاف ادعای نویسنده که می‌گوید هدف او از نوشتن این کتاب نقد شخصیتی بود که سلینجر آفریده، خانم قاضی دادگاه استدلال او را رد کرد و گفت «این شخصیت دقیقا از روی همان شخصیت کلاسیک محبوب و شناخته شده تقلید شده است».

به این ترتیب دادگاه هر نوع تبلیغ، توزیع یا فروش این کتاب را که اکنون به صورت محدود در انگلستان توزیع شده، در آمریکا ممنوع کرد.

با این حال نویسنده کتاب هنوز می‌تواند شکایت خود را به مرجع عالی‌تر و دادگاه فدرال منهتن مطرح کند.

وکیل این نویسنده سوئدی گفت به دادگاه تجدید نظر مراجعه می‌کند و اظهار کرد که دادگاه نیویورک با ممنوع کردن انشتار این کتاب امکان مطالعه این کتاب و قضاوت مردم درباره نقد کتاب سلینجر را از آنها گرفته است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...