ایزابل آلنده درباره آرامشی که دوران قرنطینه برای نوشتن و تکمیل کتاب‌هایش برایش به ارمغان آورده و موضوعات دیگر صحبت کرده است.

ایزابل آلنده، [Isabel Allende]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا،  ایزابل آلنده یکی از پرمخاطب‌ترین نویسندگان در زبان اسپانیایی است. نویسنده 78 ساله اهل شیلی در طول پاندمی و قرنطینه نه تنها بیکار ننشسته که پرکار هم بوده است. خودش می‌گوید که این آرامش به او کمک کرده تا بتواند کتابش را به چاپ برساند و نوشتن کتاب دیگر و سپس کتاب سومی را آغاز کند؛ هرچند در کنار نوشتن بنیادی را نیز برای کمک به زنان راه‌اندازی کرده و در این راستا مشغول فعالیت است.

آلنده در مصاحبه‌ای که از طریق زوم با خبرگزاری رویترز از خانه‌اش در کالیفرنیا انجام داده، با خنده می‌گوید: «به عنوان یک نویسنده، پاندمی فرصت مناسبی برای داشتن وقت کافی، سکوت و تنهایی بوده است؛ سه چیزی که عمدتا به آسانی به دست نمی‌آیند و معمولا برای داشتن آن‌ها باید با چنگ و دندان جنگید.»

آلنده را «پرخواننده‌ترین نویسنده اسپانیایی‌زبان در دنیا» می‌دانند. برخی از آثارش که شامل 25 کتاب می‌شود نظیر «خانه ارواح» و «شهر جانوران» به بیش از 40 زبان ترجمه شده‌اند. او سال گذشته نیز مقاله‌ای درباره فمینیسیم تحت عنوان «روح یک زن» منتشر کرد.

خود او می‌گوید سفرش به دنیای زنان در سنین جوانی و بعد از مرگ پدر و تماشای مادرش آغاز شده که با چالش بزرگ ‌کردن سه بچه کوچک روبه‌رو بوده است.

اخیر یک مینی‌سریال جدید تلویزیونی -که 50 سال اول زندگی آلنده را به تصویر کشیده- از طریق آمازون پرایم به نمایش درآمده که خود آلنده تصاویر و ویدئوها را برای تولید و ساخت این سریال فراهم کرده است.

این سریال به دوران کودکی آلنده، شروع کارش به عنوان یک روزنامه‌نگار در شیلی و تبعیدش به ونزوئلا بعد از کودتای پینوشه پرداخته که همچنین شامل صحنه‌هایی درباره مرگ پائولو، دختر آلنده در سن 29 سالگی و در اثر یک بیماری نادر نیز می‌شود.

آلنده درباره این سریال می‌گوید: «اولین صحنه‌ای که پائولو در بیمارستان ظاهر می‌شود را نتوانستم تماشا کنم و مجبور شدم این قسمت را رد کنم.»

او -که حالا نزدیک به سه دهه در امریکا زندگی می‌کند و از منتقدان سرسخت رئیس‌جمهور پیشین امریکا و به ویژه سیاست‌های مهاجرتی‌اش بوده- امیدوار است که دولت جدید این کشور بتواند تغییراتی را به وجود آورد؛ هرچند معتقد است که بایدن چالش‌های سختی را پیش رو دارد. او در این باره می‌گوید: «فکر می‌کنم تغییراتی حاصل خواهد شد. دست کم آن‌ها بچه‌ها را از پدر و مادرشان جدا نمی‌کنند و در قفس نگه نمی‌دارند.»

او درباره اوضاع کنونی شیلی که اعتراضات و ناآرامی‌های گسترده‌ای را در سال 2019 تجربه کرده و یک قانون اساسی جدید را در این کشور به همه‌پرسی گذاشته، معتقد است اصلاحات احتمالی تغییر زیادی در سیاست‌های جامعه شیلی ایجاد نخواهد کرد و فقط نوید یک جامعه مترقی‌تر را خوهد داد. او می‌گوید: «معتقدم که قوی‌ترین اصلاحاتی که مردم خواهانش بودند، ممکن نخواهد بود. چیزی که ممکن خواهد بود حضور و شمول همه اقشار به عنوان مثال گروه‌های بومی و زنان خواهد بود. اما موضوع به پایان یافتن کاپیتالیسم و سرمایه‌داری مربوط نمی‌شود.»

تاکنون بیش از 75 میلیون نسخه از کتاب‌های ایزابل آلنده در سراسر جهان به فروش رسیده است و او تصمیم دارد که آخرین رمانی را که نوشته، در اوایل سال آینده میلای منتشر کند. او درباره سبک کار نویسندگی‌اش می‌گوید که منظم و وقت‌شناس است و بیشتر ساعت‌های روزش را با احساسی از رضایت و خوشحالی به نوشتن کتاب‌هایش اختصاص می‌دهد. او می‌گوید: «تا زمانی که کتابی برای نوشتن دارم، حالم خوب است و به چیز دیگری نیاز ندارم. زیرا در دنیای خیالی و داستانی آن کتاب زندگی می‌کنم که برای من البته عین واقعیت است.»

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...