• 29 آذر 1402

    کشتی-پهلو-گرفته-در-گفتوگو-با-سیدمهدی-شجاعی

    دوست دارم دیگران را در لذت آنچه کشف کرده‌ام، شریک کنم... خلق اثر - چه مذهبی و چه غیرمذهبی - از بالا الهام می‌شود، چه من قبول داشته باشم و چه نداشته باشم، چه مسلمان باشم و چه بودایی... سیره ائمه(ع) این بوده که منبر نمی‌رفتند؛ زندگی می‌کردند... آن احترام و حرمتی که پیامبر به حضرت زهرا(س) می‌گذارند یک پیام برای الی‌الابد دارد که همان موقع هم سعی کردند جلوی آن و پیامش را که «مقام زن و جایگاه آن» بود بگیرند؛ این درک برای مسلمانان در طی این قرون هم پیش نیامده!... حدادعادل گفت این کتاب نباید توزیع شود ...

  • 04 تیر 1386

    سید-مهدی-شجاعی

    متولد شهریور 1339 در تهران است. در سال 1356 پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته‌ی ادبیات دراماتیک به تحصیل پرداخت... شجاعی حدود هشت سال مسئولیت صفحه‌های فرهنگی و هنری روزنامه‌ی "جمهوری اسلامی" و سردبیری ماهنامه‌ی "صحیفه" را به عهده داشته است. سردبیری "رشد جوان" و هم‌زمان مدیریت انتشارات "برگ" و مدیریت و سردبیری ماهنامه‌ی فرهنگی ادبی "نیستان" نیز از افتخارات شجاعی است. ...

Loading
زینت‌السادات که رقاصه‌ی معروفی است؛ ناگهان شبی در میانه‌ی مجلس رقص یکی از درباریان پهلوی، به شهرت و ثروتش پشت می‌کند و با نوجوانی که در عطش شهوانی دیوانه‌واری گرفتار شده است؛ فرار می‌کند. از ترس دربار و اطرافیانش به روستایی پناه می‌برد و در آنجا هرچند سخت زندگی تازه‌ای برای خودش و نوجوان دست و پا می‌کند. پسر را به عقد خادمه‌اش در‌می‌آورد و او که کمال نام دارد، زینت را مثل مادر خویش می‌پذیرد. ...
موضوعات اجتماعی گلاویز مردم را دست‌آویز خود کرده است... تو مرا برای خودم نمی‌خواهی، نیازهایت را در وجود من جستجو می‌کنی، خواسته‌های آرمانی‌ات را، مطلوب‌های دست نیافتنی‌ات را... خدایا! او نه تنها همسری شایسته نیست، بل سد راهست. با خنجرهایش از پشت، رمق تنم را می‌کاهد... می‌خواستم دست او را بگیرم و از این منجلاب عفنی که غوطه می‌خورد نجات دهم. تصور نمی‌کردم آنچنان به باتلاق خو کرده باشد که دست نجات مرا نیز به تعفنش بیالاید. ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...