چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحرانهای ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحرانهای شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راهحل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملتها برای خروج از تمامی آن بحرانها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونیشان صادق باشند، سپس مسئولیتها را بپذیرند و در نهایت محدودیتهایشان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند
...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیتها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که میروند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی میدهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بستههای معیشتی کمکشان میکنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمیشود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه
...
میزان امتیاز یک حکمران به میزان پیادهسازی 8 مورد است: نظموثبات، امنیت، رفاه، عدالت، برابری، آزادی، برادری و صلح با دیگر نظامهای سیاسی... برابری کار یک انسان نیست. برابری یک حالت یا رویداد در جامعه است... نابرابری ضبط و مهار سیاسی و اقتصادی ما فقرا را به دست ثروتمندان میسپرد... رجال سیاسی نسبت به همه گروهها و افراد دغدغه برابر ندارند و دغدغه نابرابر باعث نابرابری میشود... دغدغه عادلانه بودن جامعه مهمترین دغدغه... وقتی جامعه با خوشی، عدالت، برابری و آزادی نسبتی نداشت؛ حال ما بد میشود
...
شاید پاسخ پرسش همیشگی «چرا انقلاب شد؟» را بتوان جست... گردباد انقلاب سفید که قرار بود تمام بنیانهای اجتماعی ایران را بر مدار شاه جوان تنظیم کند، عملا او را در غبار خود گم کرد... در سال ۵۲ نزدیک به ۳۸ درصد هزینههای کشور مربوط به دهک بالای جمعیت میشود درحالی که هزینهی دهک پایین جامعه تنها ۳/۱ درصد از بودجهی کشور بوده است... تلاش حزب رستاخیز برای همگام کردن بازاریان با خود که از دیرباز روابط حسنهای با روحانیت داشتند، بازار را تبدیل به تودهای از خشم کرد که به مرور بزرگتر شد
...
بررسی انواع عاملیتهای عاملان اجتماعی در ایران 200سال اخیر... در این کشور به دلیل ضعف ساختارها، عاملیت فردی و گروهی اهمیت اساسی دارد... کنشگر مرزی نه از جنس قهرمانان اسطورهای در هالهای حماسی بود و نه از نوع ظالمان و ضد قهرمانها... فردوسی مکان زبان را برای جامعه ایران حفظ کرد با کنشگری مرزی... ما بیشتر دانشمند داشتیم تا نهادهای پابرجای دانش... کنشگری مرزی مطمئنا نظریه سیاسی محافظهکاری نیست و از قضا نظریه اجتماعیِ تغییر است... طبق تاریخ فقدان، ایران به پایان میرسد اما با تاریخ جبران میتوان
...
واژهی «حکَم» در قرآن حتی یک بار هم در مفهوم سیاسی حکومت و مشتقات آن به کار نرفته و فقط به معنای قضا و داوری بین مردم در زمان وقوع نزاع و اختلاف آمده است... طرح بازگشت به نظام خلافت به عنوان یک وظیفهی شرعی پذیرفتنی نیست... هیچ مسئولیتی بدون آزادی وجود ندارد و هیچ آزادیای بدون مسئولیت نیست... حکومت به عنوان رکن اساسی جامعه با عدم پایبندی به امانتداری بزرگترین عامل سقوط خود را بنیان مینهد
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
دختری نوجوان، زیبا و در آستانه بلوغ است و به خاطر فقر خانوادهاش در یک محله بدنام زندگی میکند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری میشود اما خجالت میکشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ بهرغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است
...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزههای غریزی در انسانها نیست، بلکه صرفاً پدیدهای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز میشود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنشها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرالها و فاشیستها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند!
...
سنت حشرهشناسی در ایران به دانشکدههای کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت میپردازند... جمله معروفی وجود دارد که میگوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت میکنیم که میشناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بیشک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سمپاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ میکند... دولت چین در سالهای بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونهبرداری من در ایران را باطل کرد
...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحرانهای ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحرانهای شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راهحل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملتها برای خروج از تمامی آن بحرانها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونیشان صادق باشند، سپس مسئولیتها را بپذیرند و در نهایت محدودیتهایشان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند
...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیتها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که میروند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی میدهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بستههای معیشتی کمکشان میکنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمیشود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه
...