کتاب‌های «دخترِ ذرت» نوشته جویس کارول اوتس با ترجمه ناهید طباطبایی، «فرزندخوانده» نوشته خوآن خوسه سائر با ترجمه ونداد جلیلی، «...اما ابرها...» نوشته ساموئل بکت با ترجمه مهدی نوید و «تندباد» نوشته لوران گوده با ترجمه حسین سلیمانی‌نژاد منتشر شدند.

به گزارش ایسنا، «دخترِ ذرت» (یک داستان عاشقانه) نوشته جویس کارول اوتس با ترجمه ناهید طباطبایی در ۱۳۳ صفحه، با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۸ هزار تومان توسط نشر چشمه منتشر شده است. 

بخشی از داستان: «مامی!» این صدای ماریسا بود، اما خفه، از دور. ماریسا آن طرف شیشه‌ کلفتی گیر افتاده بود، لئا فریادهای نومید او را به‌زحمت می‌شنید. ماریسا با مشت‌هایش به شیشه می‌کوبید و صورت خیسش را به آن می‌مالید. اما شیشه کلفت‌تر از آن بود که بشکند. «مامی! کمکم کن، مامی...» و لئا نمی‌توانست تکان بخورد تا به‌ کمک بچه‌اش برود، لئا فلج شده بود. چیزی پاهایش را گیر انداخته بود، ریگ روان، طناب‌هایی در هم. اگر می‌توانست خود را آزاد... آوریل یک‌دفعه از خواب بیدارش کرد. کسانی آمده بودند او را ببینند، گفتند دوستان ماریسا هستند. 

همچنین رمان «فرزندخوانده» نوشته خوآن خوسه سائر با ترجمه ونداد جلیلی در ۱۶۰ صفحه، با شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان در همین نشر به چاپ رسیده است. 

بخشی از داستان که در پشت جلد کتاب آمده است: زندگی چیزی نیست غیر از چاه تنهایی که با گذر سالیان عمیق‌تر می‌شود و من که یتیم بودم و پوچی ذاتی‌ام از دیگران بیش‌تر است، از آغاز در برابر جمع‌گونه‌ای که خانواده باشد محتاط‌تر بودم. اما آن شب تنهایی‌ام که خود از پیش بسیار عظیم بود ناگهان بی‌نهایت شد، انگار ته‌بندی موحش آن چاه که آهسته‌آهسته عمیق‌تر می‌شود، واداده مرا به سیاهی فروانداخته باشد. محزون‌ بر زمین دراز کشیدم و زیر گریه زدم. اکنون می‌فهمم آن کودک که در دنیایی ناشناخته می‌گرید نادانسته تولد خویش را آسان‌تر می‌کند. من که فرزندخوانده بودم، ناندانشته در هیات کودکی متولد می‌شدم که خون‌آلود و حیرت‌زده از آن شب تاریک بیرون می‌آید که بطن مادرش است و یگانه کاری که از من برمی‌آمد خود را به گریه سپردن بود. 

«...اما ابرها...»، مجموعه آثار نمایشی ساموئل بکت و با ترجمه مهدی نوید در ۲۳۲ صفحه، با شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۲۹ هزار تومان دیگر کتاب تازه منتشرشده در نشر چشمه است.

نوشته پشت جلد کتاب: پس بار آخری که قصه‌ پُرغصه گفته شد همان‌طور نشستند انگار که بدل به سنگ شده باشند. از تک‌پنجره سپیده‌دم نوری نتاباند. از خیابان صدای احیایی نمی‌آمد. یا غرق در که می‌داند چه افکاری بودند که آنان اعتنایی نکردند؟ به روشنایی روز به صدای احیا. که می‌داند چه افکاری. افکار، نه، افکار نه. اعماق عقل. غرق در که می‌داند چه اعماق عقلی. اعماق بی‌عقلی. به آن‌جا که هیچ نوری به آن دست نمی‌یابد. هیچ صدایی. پس همان‌طور نشستند انگار که بدل به سنگ شده باشند. بار آخری که قصه‌های پرغصه گفته شد. 

همچنین رمان «تندباد» نوشته لوران گوده با ترجمه حسین سلیمانی‌نژاد در ۱۴۱ صفحه، با شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۱۸ هزار تومان در نشر یادشده منتشر شده است. 

در بخشی از مقدمه کتاب آمده است: «تندباد» رمانی است به قلم لوران گوده که در پانزدهم اوت ۲۰۱۰ مانند دیگر آثار او در انتشارات اکت‌سود چاپ شد. گوده نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان سر می‌زند و با پرداختن به رویدادها، آداب و رسوم، تاریخ، عقاید و مصیبت‌هایی که انسان خواسته یا ناخواسته با آن‌ها درگیر است، پنجره‌ دنیای متفاوتی برابر چشمان ما باز می‌کند. او این‌بار پا می‌گذارد به امریکا و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت ۲۰۰۵) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلافی می‌کند. با شروع توفان در جنوب ایالات متحده، اکثر محله‌های مرفه‌نشین تخلیه شده‌اند، اما ساکنان سیاه‌پوستِ بخش‌های فقیر در خانه‌های خود مانده‌اند چون نه وسیله‌ای برای فرار دارند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معناست.

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...