کعبه آن سنگ نشانی است که ره گم نشود. همه‌ی فلسفه‌ی حج همین است! حج نشانه است. می‌گوید ببین! "راه" چیزی است شبیه این!

کعبه مثال است. مثال‌ها حرف‌های پیچیده را ساده می‌کنند. هر کس اصل حرف را نمی‌فهمد؛ ذوق می‌کند که نمونه را فهمیده. هر کس هم که عشق دارد بفهمد، مثال، گیر و گورهای ذهنش را باز می‌کند. کعبه مثال عرش است.1
حقیقت حج همانی است که در دل پاکان اتفاق می‌افتد و همه‌ی این مناسک تو، فقط نمایش آن است.

خدایا!
اگر دور زدن دور این خانه، دور این مثال، این قدر کیف دارد؛ چه حالی دارند آنها که دور خودت می‌گردند؟
اگر نمایش این حقیقت، این همه خوب است؛ خودش چه لذتی دارد؟
چه خوب که گذاشتی ما ادایش را در بیاوریم و ذوق کنیم. و گرنه خبر نمی‌شدیم دوست و رفیق‌هایت چه عالمی دارند. فکر می‌کردیم لذت، همان خوشی‌های کوچکی است که ما داریم.

«گنجهای هر چیز دست ماست و ما اندازه‌ی معلومی از گنج را برای شما پائین می‌فرستیم.»2
این آیه قرآن را شنیده بودی؟ همه‌ی عشق و لذتی که دور این خانه بردی فقط چند قطره از گنج بود. کی بشود دلت بزرگتر شود تا برایت چند قطره بیشتر تجویز کنند؟

بگذار همین که می‌دانی این فقط نمایش بود و تو را از این نقش بیرون می‌آورند، دلت را بسوزاند. بعد دور آخر طواف به جای هر حاجت کوچک دیگری مدام بگو: « توی دنیای واقعی هم مرا در این مدار نگهدار، نگهدار، نگهدار».

...................................
1. وسایل الشیعه ج9
2. سوره حجر

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...