Loading
حکایت زنی است که از زنانگی خود می‌گریزد... قبلا یک بار ازدواج کرده و جدا شده و تابه‌حال به خواستگاری‌های پی‌درپی ریچارد پاسخ منفی داده است... مادرش ریچارد را، آخرین مرد زندگی خود می‌داند... برهم‌زدن لایه‌های عشق، مشابه تغییرات درونی زمین است. هرچه احساسات، آتشین‌تر باشد، همچون لایه‌های مذاب، گرایش به حرکت بیشتر و سریع‌تری دارد... تضاد ناشی از غرور، خودبینی و واقع‌گرایی در درون دیان، باعث تقابل او با اطرافیان خود می‌شود... دیان با کنایه از او می‌پرسد که آیا او نیز چون الینا، عاشق ریچارد است؟ ...
تمامی مردان، دروغگو، بی‌ثبات، دغل کار، وراج، دورو، متکبر، بزدل و نفرت انگیز و شهوت پرستند... تمام زنان، ریاکار، مکار، خودپسند، کنجکاو و مفسدند!... در عشق، غالبا اشتباه می‌کنیم، عواطفمان جریحه دار می‌شود و احساس فلاکت می‌کنیم؛ اما عشق می‌ورزیم و آن هنگام که در آستانه‌ی مرگیم... دنیا چاهِ فاضلابی‌ست بی‌انتها که موجودات ناقص الخلقه‌ای در آن می‌خزند و به کوه‌هایی از لجن بر می‌خورند ...
او دروغ می‌گوید تا شاید به رازهای پنهان زندگی زناشویی اش، که پس از ۱۵ سال به چنین سرنوشت مهیبی دچار شده است، پی ببرد. پس بازی ای را آغاز می‌کند و همسر خود را بدین وسیله می‌آزماید. او در جریان این آزمایش، خود نیز آزموده می‌شود... نمایش یک بغض فرو خفته را در مخاطب خود به یک آه بدل می‌‌کند. تصویرسازی اشمیت از زند‌گی زن و شوهری، هولناک است اما باید آن را خواند، چون تجربه ایست برای انسانی که در دنیای مادی و مدرن امروز گم شده است. ...
در حال بارگزاری ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...