رضا بابایی درگذشت

18 فروردین 1399

رضا بابایی، پژوهشگر فرهنگی و استاد دانشگاه پس از طی یک دوره طولانی مبارزه با بیماری سرطان، صبح امروز به دیدار یار شتافت.

رضا بابایی درگذشت

به گزارش کتاب نیوز، استاد رضا بابایی متولد ۱۳۴۳ قزوین بود. وی مدرس حوزه و دانشگاه، ادیب، محقق، پژوهشگر و نزدیک به یک دهه مسؤول انجمن قلم حوزه بود. از استاد بابایی افزون بر مقالات فراوان در زمینه‌های دین‌شناسی، فرهنگ، تاریخ و ادبیات؛  بیش از بیست کتاب، از جمله: «مولوی و قرآن»، «دیانت و عقلانیت»، «درآمدی بر دین‌شناسی حافظ»، «بهتر بنویسیم»، «آیین قلم»، «اعجاز بیانی قرآن»، «پیش‌شرط‌های پژوهش در علوم دینی»، «دین و دینداری»، «علی پیشوای مؤمنان»، «پیوند جان و جانان» و... به جای مانده است.

روحش شاد، یادش گرامی.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...