دغدغهی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت میتواند هم دینی باشد و هم مشروطهگرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحیست در حوزهی فلسفهی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشهی مشروطهگرایی و حد فاصلِ دیکتاتوریهای قانونی با حکومتهای حقبنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری نسبیاش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیتها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعهخواهان قرار دارد
...
علی علیه السلام نه تنها حق انتقاد را از دیگران نمی گرفت بلكه ترغیب می كرد كه از من انتقاد كنید... معاویه همهی كوشش اش این است كه مردم را بسازد آنچنان كه برای او مفید باشد؛ چشم و گوش بسته... به یزید توصیه می كند مردم شام را نگهداری كن، نگذار ملتهای دیگر با اینها خلط و آمیزش یابند كه در این صورت «تغیّرت اخلاقهم» . این تغییر اخلاق جز به خود آمدن مردم شام و باز شدن چشمشان نیست، جز آزادی و خروج از اطاعت كوركورانه نیست.
...
امام در نوفل لوشاتو در پاسخ به خبرنگار فرمودند: «هر فردی از افراد ملت حق دارد که «مستقیماًً» در برابر سائرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد.»... آیت الله مصباح یزدی در مقاله حکومت و مشروعیت مینویسد: «... احتمال خطا و اشتباه در مورد ولیفقیه وجود دارد و ممکن است دیگران به خطای او پی ببرند، از این رو میتوان از ولیفقیه انتقاد کرد.»
...
در مراسم رونمایی از کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» مطرح شد: بعد از 40 سال، وقتی امروز به آثار مطهری مراجعه و آنها را با وضعیت خودمان مقایسه میکنیم، روشن میشود که متاسفانه در مواردی به عقب برگشتهایم. یکی از مهمترین مسائل در این زمینه، علم است. استاد مطهری سعی در تبیین این مساله داشت که بین علم و دین تعارض وجود ندارد و جامعه دینی میتواند جامعه علمی باشد... علم امروز در جامعه ما چه جایگاهی دارد؟
...
گناه و عیب این است که اکثریت مسلمان به اقلیت بیاعتقاد، اجازهی چون و چرا ندهد... در حکومت اسلامی احزاب آزادند، هر حزبی اگر عقیدهی غیر اسلامی هم دارد، آزاد است... اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت... هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را میگیرد. اینگونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدودهی خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری
...
هرگاه در مجلس درسش شعر خوانده میشد، میگفت به عوض این ترهات به فلسفه و حکمت بپردازید؛ اما چون نوبت شمسالدین محمد میرسید، علامه میپرسید: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید؛ شاگردان علامه به وی اعتراض میکردند که این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع میکنی، ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان میدهی؟ و استاد در پاسخ میگفت: شعر حافظ همه الهامات و حدیث قدسی و لطایف حکمی و نکات قرآنی است.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
بهعنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده والمارت کار کرد. او بهزودی متوجه شد که حتی «پستترین» مشاغل نیز نیازمند تلاشهای ذهنی و جسمی طاقتفرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل میشوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانههای نامرغوب زندگی میکنند تا خانههای دیگران بینظیر باشند
...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالیاش اخراج و خانههایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانوادهاش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت میکند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی میرود... شخصیت کوچدادهشده یکی از ویژگیهای بارز جهان ما به شمار میآید
...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان میدهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاههای خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظرههای بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتابهایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیتهای تعیینشده فقها فراتر میرفت
...
داستان خانواده ششنفره اورخانی... اورهان، فرزند محبوب پدر است چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه شبیه اوست... او نمیتواند عاشق شود و بچه داشته باشد. رابطه مادر با او زیاد خوب نیست و از لطف و محبت مادر بهرهای ندارد. بخش عمده عشق مادر، از کودکی وقف آیدین میشده، باقیمانده آن هم به آیدا (تنها دختر) و یوسف (بزرگترین برادر) میرسیده است. اورهان به ظاهرِ آیدین و اینکه دخترها از او خوششان میآید هم غبطه میخورد، بنابراین سعی میکند از قدرت پدر استفاده کند تا ند
...
پس از ۲۰ سال به موطنشان بر میگردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس میکنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفتههایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسشهایی هستند
...