یاشار کمال، نویسنده مشهور ترک در سن 91سالگی بر اثر بیماری تنفسی، چشم از جهان فروبست.

یاشار کمال

به گزارش خبرآنلاین، این نویسنده یکی از مشهورترین نویسندگان ادبیات ترکیه بود و چندین بار کاندید دریافت جایزه نوبل ادبیات شده بود.
 
یاشار کمال که همیشه علاوه بر ادبیات، در زمینه سیاست نیز فعالیت می‌کرد، با رمان «
اینجه ممد» (ممد قرقی) به شهرت رسید. این رمان به بیش از 20 زبان دنیا ترجمه شد. فعالیت‌های سیاسی کمال بیشتر معطوف به مشکلات کردها با حکومت مرکزی ترکیه بود. او یکبار به‌خاطر مصاحبه با مجله اشپیگل آلمان درباره سیاست‌های دولت ترکیه با اتهام «تبلیغات تجزیه طلبی» روبرو شد. حکمی که گرچه از آن تبرئه شد اما انتقاد مجدد او را از عملکرد دولت در پی داشت و سرانجام همین رفتار باعث شد که یاشار کمال به پنج سال زندان تعلیقی محکوم شود.

همین حکم باعث شد که کمال، جلای وطن کند و مدتی را در سوئد بگذراند. اما هرگز پناهندگی هیچ کشوری را نپذیرفت. دریافت جایزه صلح «بوک‌ترید» آلمان و جایزه «بیورنسون» نروژ در سال 2013 از جمله افتخارات ادبی این نویسنده ترکیه‌ای هستند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...