سیاست مانند یک کوه یخ است و شما از آن تنها قله سفید کوچکی را میبینید که از اقیانوس بیرون زده است و در آن [قله سفید] دولتمردان را مییابید... کسی که قدرت را در دست دارد، دادگاهی هم در اختیار دارد... ما مدتها با امریکاییها بازی کردیم و گفتیم بحرانی که ما داریم به شما منتقل خواهد شد. یعنی اگر آن را حل نکنید، دامن شما را هم خواهد گرفت... پابلو نرودا یکبار گفت آیا متوجه میشوید که همه ما اجساد کشورهای خود را بر پشت خود حمل میکنیم؟
...
آیا تصویری بهتر از یک اسپانیایی در حال خوردن پرتقال وجود دارد که مهر تاییدی بر هویت اسپانیایی ما باشد؟... آیا گنجهای حقیقی او اینها بود؟ آن وقت بود که یاد مرگ پدرم افتادم و به یاد درخت پرتقال بهگلنشستهای که عطرش از پنجرهای در آندلس وارد خانه میشد... پدرم از روزی که کشتیاش در آکاپولکو پهلو گرفت و درخت پرتقالی آنجا کاشت، این هستهها را در جیبش نگه داشته بود.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
قدرت در هر زمان و مکان نقابهایی مسخشده از چهرهی دین میسازد و آن را بهعنوان دین عرضه میکند تا ستم خویش را مشروع جلوه دهد... نشان میدهد که خوانش ایدئولوژیک از حاکمیت چگونه بر دیدگاه اسلامگرایانی همچون ابوالاعلی مودودی و سید قطب تاثیر گذاشته است... بسیاری از حاکمان از شعار «اطاعت از اولیالامر» استفاده میکنند و افراد جامعه را سرکوب و آزادی آنها را سلب میکنند... معترضان از عثمان خواستند که ترک حکومت کند، اما او نپذیرفت و بهجای حل اعتراضات از طریق دموکراتیک دست به خشونت زد
...
انسان را به نظارهی شاعرانهی اشیا در درونیترین زندگی آنها میبرد... ارادهی خدا را جانشین ارادهی خویش میکند، و به همین سبب، استقلال مطلق در برابر خلق و وارستگی در برابر اشیا پیدا میکند؛ دیگر خلق و اشیا را برای خودشان دوست میدارد؛ همانگونه که خدا آنها را دوست میدارد... انسان به عنوان آفریدهی عشق مرکز آزادی است و مغرورانه در برابر خدا و سراسر جهان هستی میایستد. عمق درون او را تنها خدا میتواند بخواند!
...
گراس برای تکتک سالهای یک قرن، داستانی به وجود آورده است... از اتفاقات بزرگ و گاه رویدادهای به نظر بیاهمیت تا تحولات فنی و اکتشافات علم و تکنولوژی، خودبزرگبینی انسانها، شکنجه و کشتار و در نهایت، شروعهای دوباره... طوری به جنگ جهانی نگاه میکنند که انگار دارند درباره یک بازی فوتبال حرف میزنند...دلسردی چپها از تئودور آدورنو، تیراندازی به رودی دوچکه، محرک جنبش دانشجویی آلمان، ملاقات پل سلان و مارتین هایدگر
...
اکنون میتوانند در زندگی زمینی خود تأمل کنند، گناهان و خطاهای خود را خود داوری کنند... نخست غرور است و حسد و خشم؛ در پی آنها تنبلی، خست، شکمپرستی و شهوترانی... خدا دلهایی را که میان خود برادرند برکت میدهد. این راز ارواح است که زندگی آنها عین زندگی خداست... رفیق نوشخواریها و سرگردانیهای خود را ملاقات میکند. هردو، خوشحال از بازیافتن یکدیگر، از گذشتهی مشترک خود یاد میکنند
...
نابرابری به فلسفه سیاسی ربط پیدا میکند و فلسفه سیاسی هم با نهادها سروکار دارد. به تعبیر دیگر، مخاطب اسکنلن نهادها هستند و در میان نهادها مهمترین آن دولت است... نابرابریهای مبتنی بر نظام کاستی، نژاد، یا جنسیت و ایجاد تفاوتهای تحقیرآمیز در منزلت ... اگر رسانههای عمومی دراختیار عده قلیلی باشد، به این عده میزان کنترل غیرقابلقبولی اعطا میکند... ثروتمندان بیشتر از دیگران میتوانند مناصب سیاسی را به دست آورند و بیشتر میتوانند روی صاحبمنصبان تاثیر بگذارند
...