انتشار کتاب «ماجرای خلقیات ما ایرانیان» هنوز ممنوع است.

علی دهباشی در گفت‌وگو با ایبنا گفت: آنچه که از جمال‌زاده منتشر نشده غیر از نامه‌ها، یادداشت‌هایی است که بر حواشی کتاب‌ها نوشته است. همچنین مقالات تاریخی اوست که در نشریه کاوه با نام مستعار شاهرخ و یکی دو نام دیگر منتشر می‌شد. سوم «تصویر زن در فرهنگ ایران» است که یک بار در سال ۱۳۵۵ در انتشارات امیرکبیر منتشر شد.

«ماجرای خلقیات ما ایرانیان» کتاب دیگری است که در دوران رژیم گذشته زمانی که محمدرضا شاه این کتاب را خواند خوشش نیامد و دستور داد کتاب را جمع آوری کند. این یک کتاب پژوهشی است، در دوره فعلی هم هنوز موفق نشده‌ایم مجوز این کتاب را بگیریم. جمالزاده در این اثر خلقیات ایرانیان را در وجوه گوناگون مورد نقد و بررسی قرار داده است. گاهی از ریاکاری کسانی که به دین متوسل می‌شوند یاد کرده و گاهی از خلقیات مستبدانه پادشاهان یاد کرده است. کتابی است که خواندنش تحمل و بی‌طرفی می‌خواهد؛ این کتاب بیست و چند سال پیش برای گرفتن مجوز ارسال شد ولی هنوز نتوانسته مجوز بگیرد، پیگیری هم کردیم، هنوز خبری نیست.

دهباشی در ادامه به فعالیت‌های سیاسی جمالزاده اشاره و بیان کرد: همان‌طور که می‌دانید جمالزاده کوچک‌ترین عضو کمیته ملیون بود که عبارت بودند از تقی‌زاده، قزوینی و چند نفر دیگر که در برلین نشریه کاوه را منتشر می‌کردند؛ در آنجا به اسم‌های مستعار مقاله می‌نوشتند  مقالات جمالزاده جنبه‌های آزادی‌خواهانه داشت که گاهی سرمقاله بود و گاهی مقالات دیگر، این مقالات را هم جمع‌آوری کرده‌ایم تحت عنوان مقالات کاوه که جزو آثاری است که باید به چاپ برسانیم. جالب است که از زمان جنگ جهانی اول تا به حال محل دفتر مجله کاوه یا به عبارتی کمیته ملیون هنوز در برلین به همان آدرس وجود دارد. ساختمان همان است فقط یک شرکت مهندسی در آن تشکیل شده، من به آن شرکت رفتم و گفتم در این شرکت چه کسانی بودند و چه می‌کردند. آنها از من خواستند که نامه‌ای به شهرداری برلین بنویسم که یک پلاک نصب کند که در این تاریخ عده‌ای از ایرانیان وطن‌پرست در اینجا نشریه کاوه را منتشر می‌کردند و بر ضد روس و انگلیس مطلب می‌نوشتند، این کار توسط ایرانیان در برلین انجام شده امیدوارم که تا به حال نصب شده باشد.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...