Loading
از همان سطر اول هم می‌شود ملتفت جذابیت بی‌بدیل کتاب شد... همه چیز را با ذکر تمام جزئیات به رشته تحریر درآورده: در مورد نوع معماری اربابی و رعیتی، در مورد نوع مفرش اتاق‌ها، دکوراسیون، نوع کفش و کلاه و جوراب و بالاپوش مردانه و زنانه و حتی نوع شوخی‌های متداول بین خواص و عوام... ثقه‌تر از عبدالله مستوفی کسی را نمی‌توان یافت که بتواند تاریخ اجتماعی دوران قاجار را شرح دهد. هر آنچه او تعریف می‌کند یا مستقیما دیده و شنیده، یا از برادران معتبر و پدر باکفایتش شنیده یا از معمرین فامیلش دریافت کرده. ...
وقتی دف دست‌ "مویدی" و "کپورچالی" و "روشن ضمیر" و "امیرشاهی" بیافتد؛ پایان‌بندی هر ستون (بخوانید هر بخش از کتاب) برای نویسنده کاری در حد هدایت یک افلاک‌پیمای ایرانی است... برای صیانت از عفت اجتماعی به جای "تریاک" بگوید "چای" و دستگاه "قل قلی" را "سانترفیوژ" بنامد و "وافور" را گرز لقب بدهد که همین‌ کار، هم بهانه‌ی دیگری برای لبخند خواننده باشد و هم ترویج ابتذال نباشد. ...
در حال بارگزاری ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...