• 21 بهمن 1384

    جک-لندن

    او پسر نامشروعی بود که پس از ازدواج مادرش با جان لندن نام خانوادگی او را یافت... روزنامه فروشی، کارگری در لباسشویی، پیشخدمتی در کافه‌های بندری و کارگری در کشتی؛ گاه نیز به سبب ولگردی در زندان... با ولع بسیار به خواندن آثار" کارل مارکس"، "انگلس" و"نیچه" پرداخت و میان دوستان به پسربچه سوسیالیست معروف شد... از اولین همسرش جدا گشت و با زنی دیگر ازدواج کرد ...

Loading
آن زیباجوی ظریف‌اندیش و منتقد مشهور ادبی که بر خلاف میل خود، برای شکار فک در اقیانوس آرام، به آن «کشتی جهنمی» سوار شده است، به ناچار تابع قانون جنگل می شود که تنها قاعده پذیرفته از سوی لارسن است؛ فیلسوف خودآموخته‌ای که قدرت ابر انسانی‌اش و خواندن آثار داروین او را به «مرد عجیبی که به حکم تقدیر دریاها را درمی‌نوردد» تبدیل کرده است. ...
وقتی توله است، توسط یک بومی سرخ­پوست گرفتار می­‌شود و در ازای غذا و سرپناهی به خدمت او درمی­‌آید... در ازای یک بطری نوشیدنی، به بیوتی اسمیت، فروخته می­‌شود. مردی که سگها را به جان هم می‌­اندازد و از این راه کسب درآمد می‌­کند... قانونی که او آموخته بود، عبارت بود از اطاعت از قوی­تر و زورگویی به ضعیف­تر. ...
دست‌نوشته ناتمامی از ایویس اورهارد ظاهر می‌شود که،‌ بین سالهای 1912 و 1932 ‌که تحت تأثیر شوهر آینده‌اش به سوسیالیسم گرویده، ‌نوشته است و، هفت قرن بعد،‌ در سوراخ یک درخت بلوط سالخورده پیدا شده است... نابودی طبقه متوسط و مؤسسات کوچک، از هم پاشیدن روشنفکران و سندیکاها، ‌تصاحب بازار جهانی به دست اولیگارشی ایالات متحد در یک کشور دستخوش انقلاب. ...
از اختلاط یک سگ «سن برنار» و یک سگ گله اسکاتلندی به دنیا می‌­آید... مردم به سوی سرزمینهای یخ­بندان آلاسکا به راه می­‌افتند، باک به آنها فروخته می­‌شود و به شمال برده می­‌شود... ماهیچه‌­هایش مثل آهن قرص می­‌شود، غریزه موروثی نسلهای قدیم در او بیدار می­‌شود. و پارسش «فریادی درهم از مبارزه برای زندگی» می­‌شود... احساسی که باک به ناجی خود پیدا می­‌کند پرستش محض است ...
در حال بارگزاری ...
دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...