تقریباً همهی قهرمانان رمان قزاقاند، به استثنای قهرمان اصلی، داویدوف، که یکی از آن بیست و پنج هزار کارگری است که حزب به روستاها فرستاده است تا دهقانها را برای ورود به کالخوز ترغیب کنند... دهقانهای «میانه حال»، در حال واگذاری اراضی و اموال خودشان به کالخوز، دودلی نشان میدهند و نهفتن بذرها و کشتن دامهایشان را بر واگذار کردن آنها به دولت ترجیح میدهند... شورشی در دهکده بر پا میشود.
...
داستان چندروزهای از جنگ است، و وقایع عقبنشینی از رود دن را که در تابستان 1942 صورت گرفت... در حال عقبنشینی میبینند از ترس بر خودشان میلرزند، زبان به شکوه بازمیکنند و از خدا مرگ میخواهند. اما همین که به مناسبت آبتنی کردن یا برخوردی زودگذر با دختر گاوچرانی زیبا لحظه راحت و مهلتی دست میدهد، با سروری که گواه بر اعتمادشان به زندگی است، در زندگی عادی شناور میشوند.
...
حماسه و تراژدی یک ملت و بهترین فرزندان اوست... جبههی جداییخواه مرتجعی تحت حمایت آلمانیها تشکیل میشود... دولت حاکم دن را، روسهای سفید(ضد انقلابی)، که به سمت قفقاز عقبنشینی میکنند، از سویی و روسهای سرخ (انقلابی) از سوی دیگر در میان گرفتهاند... هر دو طرف، مرتکب جنایت میشوند و در هر دو طرف نیز قهرمانهایی هست... گریگوری زنده میماند و به دست سرنوشت در هم شکسته میشود.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
پس از ۲۰ سال به موطنشان بر میگردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس میکنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفتههایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسشهایی هستند
...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بیخرده شیشه و «نایس». دقیقهبهدقیقه میشود مچش را گرفت که تو بهعنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمونوخطا پیدا میکند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یکبار و برای همیشه
...
همه انسانها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپارهای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها باارادهترینها به آنچه روباه میداند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد»... عظمت خارپشت در این است که محدودیتها را نمیپذیرد و به واقعیت تن نمیدهد
...
در کشورهای دموکراتیک دولتها بهطور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثباتبخش حمایت میکنند، در صورتی که رژیمهای خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایههای حکومت خود میدانند... نظامهای اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده میکنند... آنها نه دموکراسی را برقرار میکنند و نه بهطور منظم به سرکوب آشکار متوسل میشوند، بلکه با برگزاری انتخابات دورهای، سعی میکنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند
...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصبشده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیتنامهای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد
...